روح و روان

1.4K 366 70
                                    

دوستان برای نوشتن هر پارت کلی وقت گذاشته میشه و با این وضعیت نت به سختی پارت‌ها آپ میشن
پس کمترین کاری که میتونین بکنین و کمترین توقع من هم ازتون اینه که اگر دوستش دارید ووت بدید.

تعداد ویوها بالاست اما ووت‌ها کم
یعنی دوستش ندارین؟😔💔

*******************

به آدرسی که صبح آقای پارک براش فرستاده بود رسید. برجی شیک و حدودا سی چهل طبقه‌ مقابل چشمش بود. اون زوج قطعا وضع مالی توپی داشتن. البته با دیدن سر و وضعشون در هتل، حدس این موضوع هیچ کار سختی نبود. اما از اون زوج ثروتمند... همچین وضعیت روحی‌ایی خیلی بعید بود.

هرچند که افسردگی به وضعیت مالی، موقعیت اجتماعی، جنسیت و زن و یا مرد بودن، سن و سال و کلا به هیچ چیز ربطی نداشت. برای هر کسی توی هر سنی با هر وضعیت مالی و موقعیت اجتماعی‌ایی ممکن بود بوجود بیاد.

داخل پیام نوشته بود طبقه‌ی بیستم‌. پس باید به همونجا میرفت. وارد لابی ساختمان شد. به شدت شیک و مدرن بود. تنها وجه اشتراکی که به آپارتمان کوچیک و نمور خودش در بیرمنگام داشت میتونست به رنگ شکلاتی مبل‌هاش اشاره کنه. از قیاس احمقانه‌ی خونه‌ی خودش و اون برج خفن خنده‌اش گرفت. به سمت آسانسور رفت. مردی با لباس فرم کنار آسانسور مثل مجسمه ایستاده بود.

× میخواستم به دیدن آقای پارک برم. طبقه‌ی بیستم.

مرد به قسمت پذیرش ساختمان اشاره کرد و گفت:
+ لطفا به لابی من بگید تا هماهنگی‌های لازم رو انجام بده.

از این همه تشریفات تعجب کرد. البته که اون آپارتمان شیک و جذاب و صد البته گرون باید هم این تشریفات رو میداشت. کاری که گفته بود رو انجام داد و بعد از اینکه لابی من با آقای پارک تماس گرفت و اون مرد گفت به بالا راهنماییش کنن، الان مقابل واحد 202 ایستاده و منتظر بود تا در خونه باز بشه.

داخل راهرو سرک میکشید. در اون طبقه دو واحد وجود داشت. واحد 202 و 203.

چند ثانیه بعد در باز شد و تونست قامت کشیده‌ی آقای پارک رو ببینه. اون مرد برخلاف دفعه‌ی قبل که خیلی شیک و رسمی، با کیف گرون قیمت داخل دستش دیده بود الان لباس راحتی‌ایی به تن داشت. گرمکن سورمه‌ایی پوشیده بود و حوله‌ی دور گردن و موهای نمدارش خبر از تازه دوش گرفتنش میداد.

× سلام‌.

چانیول هم به پسری که جین سورمه‌ایی تنگی پوشیده بود و هودی صورتی‌ روشنی به تن داشت سلامی کرد و از جلوی در کنار کشید.

+ سلام آقای شیو... بفرمایید.

و بعد از تعارفش لوهان داخل شد و کفش‌هاش رو کنار در بیرون آورد‌

+ ببخشید اگر معطل شدید. اطلاع داده بودم قراره برام مهمان بیاد اما مثل اینکه فراموشکار هستن.

Revenge [ S1 Completed ]Where stories live. Discover now