Part4

7.3K 1.2K 416
                                    

همه چیز توی یک لحظه اتفاق افتاد.

در اتاق تقریبا کنده شد و گرگ قهوه‌ای رنگی داخل جهید.

نفس تهیونگ از ترس بند اومد و جونگ‌کیونگ اولین کسی بود که به سمت گرگ با دست‌های خالی حمله کرد.

تهیونگ ترسیده به درگیری اون دونفر نگاه کرد و زمانی که صدای شکستن استخون‌های بدن کسی توی گوشش پیچید سرش رو به سمت جونگ‌کوک برگردوند.

اما به جای جونگ‌کوک گرگ سیاه رنگ بزرگی رو دید.

نفسش توی سینه حبس شد و برای اولین بار پاهاش لرزید.

تهیونگ ترسید!

برای اولین بار از یک آلفا ترسید.

عقب رفت و به دیوار چسبید و ترسیده به گرگ قهوه‌ای رنگی که گردن بتا رو هدف گرفته بود نگاه کرد.

گرگ سیاه رنگ با قدم‌هایی شمرده جلو می‌رفت و منتظر موقعیت بود.

تهیونگ ترسیده به گرگ نگاه کرد و قبل از اینکه فریاد بکشه گرگ قهوه‌ای رنگ محکم به دیوار کوبیده شد و خزهای پهلو و شونه‌اش توسط گرگ‌سیاه رنگ دریده شد.

تهیونگ وحشت‌زده به سمت دو گرگ دویید و دو دستش چنگ خز‌های سیاه رنگ گرگ بزرگ‌تر شد.

گرگ‌سیاه رنگ بزرگ‌تر و قوی‌تر بود و خون‌خالص بودنش رو به رخ می‌کشید.

"کشتیش، کشتیش، هیونگم و کشتی."

تهیونگ فریاد می‌کشید و به خز‌های تن گرگ چنگ می‌زد اما گرگ سیاه‌ رنگ چیزی نمی‌شنید.

زمانی که پنجه‌های تیز گرگ به گردن گرگ قهوه‌ای رنگ چنگ زد تهیونگ از اعماق وجود فریاد زد و به پای گرگ افتاد.

جونگ‌کوک مکث کرد.

سرش رو پایین برد و به اُمگایی که به یکی از دست‌هاش چسبیده بود نگاه کرد.

پنجه‌اش رو از گرگ قهوه‌ای رنگ فاصله داد و با خرخر پوزه‌اش رو به موهای مشکی رنگ اُمگا کشید.

تهیونگ اما ترسیده و با چشم‌های اشکی به سمت هیونگش رفت و گرگ سیاه رنگ بلند غرید.

خدمه‌های قصر ترسیده جمع شده بودند و منتظر سپه سالار‌ها بودند.

یونگی و هوسوک به سمت اتاق دوییدند.

جنازه محافظ‌ها مقابل در افتاده بودند و سر از تنشون جدا شده بود و این امضای گرگِ بی‌سر بود!

فورا به سمت داخل اتاق دوییدند و به گرگ قهوه‌ای رنگی که با وجود خونی که از دست می‌داد همچنان برای حمله آماده بود نگاه کردند.

خدمه‌ فورا به سمت جونگ‌کیونگ رفتند و بتای زخمی رو احاطه کردند.

و توی اون لحظه فقط یک جمله کاخ رو فرا گرفته بود.

Wild [KookV]Where stories live. Discover now