Part33

5.9K 1.1K 922
                                    

تهیونگ فورا دستش رو سمت بینی جونگ‌کوک برد و انگشت شستش رو زیر بینی آلفا کشید و لب زد:"چه بلایی سرت اومده."

"اون به دیدنم اومد، بهم یک فنجون دمنوش داد. گفت که برای تشکر این‌کار رو می‌کنه. اول نمی‌خواستم بخورمش اما برای این‌که هرچه زودتر از اتاقم بره بیرون ناچار خوردمش."

جونگ‌کوک توضیح داد و تهیونگ کمی چشم‌هاش رو تنگ کرد.

"تشکر؟ تشکر برای چی؟"

اُمگا پرسید و جونگ‌کوک دست‌هاش رو بیشتر دور تهیونگ پیچید و گفت:"اومد به اتاقم و از من خواهش کرد که پیشنهاد پدرش برای وصلت رو قبول نکنم و من گفتم که قرار نبود قبول کنم و اون حتی خواست که برای تشکر جلوم زانو بزنه."

تهیونگ‌ همون‌طور که گوش می‌داد خون بینی آلفا رو انگشت‌هاش پاک کرد و گفت:"و اگر اومده بود که تو رو راضی کنه، از کجا می‌دونست که ممکنه جواب تو طبق میل اون باشه تا بخواد با دمنوش از تو تشکر کنه."

"اون لحظه فقط خواستار این بودم که زودتر اتاقم رو ترک کنه تا دچار سوتفاهم نشیم و به این چیز‌ها فکر نکردم."

جونگ‌کوک گفت و تهیونگ با پوزخند گفت:"و همین فکر نکردنت باعث یک سوتفاهم بزرگ‌تر شد."

جونگ‌کوک چرخی به چشم‌های قرمزش داد و گفت:"حالا هرچی."

تهیونگ با یک حرکت ناغافل جونگ‌کوک رو به عقب هول داد.

جونگ‌کوک کلافه چنگی به موهاش زد و تهیونگ با یکی از لباس‌های توی بغلش دستش رو پاک کرد و گفت:"و این شرایط رو تغییر نمی‌ده پادشاه جئون. این‌که حالا ناچاری به ساز اون‌ها برقصی چیزی رو تغییر نمیده‌."

"چه مزخرفاتی."

جونگ‌کوک با نیشخند گفت و تهیونگ نگاه بدی بهش انداخت و گفت:"اون واضحا لختت کرده بود جونگ‌کوک. بدن عریانش به تو چسبیده بود و حتی اگر اتفاقی هم نیفتاده باشه، همه چیزی رو باور می‌کنند که دیدند."

جونگ‌کوک خیره به تهیونگ نگاه کرد.

تهیونگ با جسارت به چشم‌های قرمز آلفا خیره شد اما از درون می‌لرزید.

از گرگ جونگ‌کوک می‌ترسید.

تنها چیزی که باعث ترس و اضطراب اون و اُمگاش می‌شد جونگ‌کوک و گرگش بود.

جونگ‌کوک اخم‌هاش رو در هم کشید و گفت:"درک می‌کنم که عصبی باشی اما مراقب دهن خوشگلت باش عزیزکرده."

تهیونگ هم در تقلید از آلفا اخم‌هاش رو در کشید.

جونگ‌کوک با اخم نگاهش رو از تهیونگ گرفت و گفت:"کجا می‌رفتی؟ می‌تونی بری."

تهیونگ چشم‌هاش گرد شد و گفت:"الان داری من رو بیرون می‌کنی؟"

"من تلاش کردم که نگهت دارم اما خودت دوست داری که بری، پس برو."

Wild [KookV]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang