Part6

7.1K 1.1K 389
                                    

"خودت باش اُمگا، بازی که برای من راه انداختی انقدری قوی نیست که خامم کنه."

تهیونگ لحظه‌ای خیره نگاهش کرد و دستش رو از روی شونه آلفا برداشت.

جونگ‌کوک با ملایمت انگشتش رو روی گونه نرم تهیونگ حرکت داد و لب زد:"چشمات آیینه‌ی درونته، وقتی نگاهت می‌کنم می‌تونم بفهمم چی توی اون مغز کوچولوت می‌گذره."

تهیونگ نفس عمیقی کشید و آروم گفت:"من خودمم، برای فریب دادنت اینجا نیستم."

"اگه به خاطر فریب دادنم اینجا بودی به نظرت موفق می‌شدی؟"

لحن جونگ‌کوک طعم تمسخر گرفت و تهیونگ چرخی به چشم‌هاش داد و مطمئن شد که صورتش هیچ تکونی نخوره.

انگشت‌های آلفا گونه‌اش رو پوشونده بود و رقت‌انگیز بود اگر می‌گفت که از این لمس‌ها هم لذت می‌بره؟

آلفا انگشت شستش رو به نرمی گوشه لب تهیونگ کشید و دوباره گونه اُمگا زیر حرکت‌های آرومِ انگشتش گرم شد.

"می‌خوام لمست کنم اما می‌ترسم زیر انگشتام بشکنی."

جونگ‌کوک زمزمه کرد و تهیونگ ناخداگاه دستش رو روی دست جونگ‌کوک گذاشت و لب زد:"لمس‌کن."

چیزی توی قفسه سینه آلفا به پایین ریخت و آب دهنش رو محکم قورت داد.

انگشت‌هاش حرکت کردند و گونه و شقیقه و کمی بعد چشم اُمگا رو به آتیش کشیدند.

تهیونگ ناخواسته و غریضی عمل می‌کرد.

جونگ‌کوک آروم گفت:"گوچین نیاوردی؟"

تهیونگ چشم‌هاش رو بست و لب زد:"باور کنم فقط برای گوچین احظارم کردی."

"اگه به خاطر گوچین نیست پس به خاطر چی باید احظارت کنم اُمگا؟"

جونگ‌کوک شیطنتش رو مخفی کرد و با اَبروهای بالا رفته پرسید.

تهیونگ محکم چشم‌هاش رو باز کرد و با حرصی که در تلاش برای مخفی کردنش بود گفت:"داخله، چرا نمی‌ریم داخل؟ اینجا سرده؟"

"تو سرمایی حس می‌کنی؟"

جونگ‌کوک پرسید و تهیونگ چند لحظه ساکت نگاهش کرد.

سرمایی حس نمی‌کرد.

صورتش می‌سوخت و گرگش مدام در طلاطم بود و آروم و قرار نداشت.

انگار که یک سد بزرگ بین گرگ‌های درونشون قرار داشت.

آلفا حرکت انگشتش رو تا لب‌های تهیونگ ادامه داد و زمزمه کرد:"میشه ببوسمت اُمگا؟"

تهیونگ ناخداگاه سرش رو جلو برد و آروم گفت:"اعلاحضرت بلده اجازه بگیره؟"

جونگ‌کوک تو گلو خندید:"راجب من چی فکر کردی اُمگا؟"

Wild [KookV]Where stories live. Discover now