Part11

7.1K 1.2K 686
                                    

*
سرش رو روی سینه عرق کرده آلفا گذاشت و با نفس‌های عمیق بغض بزرگ توی گلوش رو قورت داد.

زمانی که دست سرد مرد روی بازوش نشست لرزی کرد و لب زد:"آرومی؟"

جونگ‌کوک همون‌طور که با چشم‌های خمار به سقف خیره بود گفت:"چرا می‌پرسی؟"

جیمین کمی جا‌به‌جا شد و دستش رو روی سینه لخت جونگ‌کوک گذاشت و با انگشت‌هاش خط‌های فرضی روی قفسه سینه‌اش کشید.

"این‌جایی مارکم درد نمی‌کنه اما می‌تونم از طریق باند بفهمم که تو ناراحتی."

مردمک‌های جونگ‌کوک یک لحظه هم از سقف جدا نشد و جیمین آروم گفت:"اون رو می‌خواستی. مگه‌نه آلفا؟"

آلفا تصمیم به سکوت گرفت و اُمگا غم‌گین نگاهش کرد.

"داری خودت رو عذاب می‌دی. این مارک لعنتی رو از روی گردنم بردار و برو پیش جفتت تو مدت کوتاهیه که اون رو می‌شناسی می‌تونی..."

"کوتاه نیست."

جونگ‌کوک بین حرف اُمگا پرید و جیمین سکوت کرد.

"کوتاه نیست جیمین. من یک‌بار وقتی که اون فقط نه سالش بود دیدم و بعد‌ها اون رو جایی بین مردمِ عادی توی بازار دیدم. قلب من خیلی وقته که برای اون رز سرکش رفته و تو این رو فهمیدی مگه نه؟"

جیمین سر تکون داد و حس کرد که اُمگای درونش بی‌پناه به دور خودش چرخید و خودش رو پشت دم سفید رنگش پنهان کرد.

اُمگا تنها بود و با یک مارک دردناک که برای اون نبود درگیر بود.

جفتش هر روز از مقابل چشم‌هاش می‌گذشت و هرروز رنگ نگاهش سرد‌تر از دیروز می‌شد.

یونگی قلب اون رو توی دست‌هاش داشت و هرروز اون رو له می‌کرد.

جونگ‌کوک دستش رو دور جیمین محکم‌تر کرد و لب زد:"اما این دلیل بر این نیست که تو رو رها می‌کنم. تا زمانی که هم من و هم تو به هدفمون برسیم تحمل می‌کنیم و بعد از اون نجات پیدا می‌کنیم."

جیمین سرش رو به علامت مثبت تکون داد و سرش رو بیشتر به سینه جونگ‌کوک چسبوند و جونگ‌کوک دست‌هاش رو بین موهای اُمگا برد و ناخودآگاه تهیونگ رو بین بازو‌هاش تصور کرد و اُمگای بین بازوهاش رو بیشتر به خودش چسبوند و با دنبال کمی، فقط کمی رایحه رز گشت.

*

"برام شراب بریز اُمگا."

رو به تهیونگ گفت و با سرگرمی به غیض اُمگا موقع انجام کار نگاه کرد.

"سرورم به‌نظرِ من نیازه که با خودتون چندین سرباز ببرید که مراقبتون باشند."

صدراعظم گفت و یونگی فورا گفت:"نه! نباید کسی بفهمه که اعلاحضرت داره از هان‌سیونگ خارج می‌شه."

Wild [KookV]Where stories live. Discover now