Part26

6.6K 1.1K 1.5K
                                    

همین اول ووت بده یادت نره🥺(پارت چک نشده اگر ایرادی داشت متاسفم)

با نفسی بریده رو به سرباز گفت:"قبل از هرکاری، کیم دامی و کیم سوکجین رو اسیر کنید. سریع‌تر!"

و رو به چریونگ که ترسیده و مضطرب جلوی در ایستاده بود نگاه کرد و گفت:"ایزول و نارا رو به مخفیگاهی که بهت گفته بودم می‌بری و تا زمانی که خودم به دنبالتون نیومدم از مخفیگاه خارج نمی‌شید. می‌دونی که اگر کوتاهی کنی چه اتفاقی می‌افته؟"

چریونگ فورا به سمت بچه‌ها دویید و ایزول رو بغل و دست نارا رو گرفت.

به سختی تعظیم کرد و گفت:"خیالتون بابت همه‌چیز راحت باشه."

نارا که برای نرفتن تقلا می‌کرد با داد گفت:"تو چی می‌شی؟ من نمیرم. بیا فرار کنیم. بابا ازت خواهش می‌کنم."

ایزول خیره به تهیونگ نگاه می‌کرد و چهره پدری که براش هم پدر بود هم مادر رو به‌خاطر می‌سپرد و ترسیده بود.

تهیونگ پلک‌هاش رو روی هم کوتاه فشرد و گفت:"برو عزیزم. بابا زود میاد پیشتون. قول."

درسته!

قول می‌داد.

اون هرطور شده خودش رو به فرزند‌هاش می‌رسوند.

زمانی که چریونگ نارای گریون رو بیرون کشید، تهیونگ نگاهش رو به سانگ‌بین و جیمین داد و گفت:"شمشیر و تیر و کمان بردارید. امشب به هیچ‌کس رحم نکنید."

جیمین سرش رو به تایید تکون داد و سانگ‌بین گفت:"ضعیفی. مراقب باش که از پا درنیای."

سانگ‌بین به بیهوش‌شدن‌های ناگهانی و گاه و بی‌گاهش اشاره می‌زد و تهیونگ تنها به تکون دادن سرش اکتفا کرد.

محکم ردای خز بلندی که از پوست خرس دوخته شده بود رو برداشت و روش شونه‌هاش انداخت و شمشیرش رو برداشت.

شمشیر یکی از شمشیر‌های جونگ‌کوک بود.

سنگین و بُرنده.

زمانی که برگشت اثری از سانگ‌بین و جیمین نبود.

با قدم‌های تند از اتاق خارج شد و دو نگهبان مقابل در فورا پشت سرش راه افتادند.

به سمت تراس بزرگِ کاخ، که به کل کاخ دید داشت قدم تند کرد و می‌دید که اُمگا‌ها بتا‌ها و آلفاهای سرباز وسط حیاط تجمع می‌کردند.

توی تراس ایستاد.

می‌تونست سپاه تقریبا پونصد نفره‌ای که پشت دروازه بودند رو به راحتی ببینه.

پونصد نفری که می‌تونستند الان کنار جونگ‌کوک باشند، این‌طور خیانت‌کرده و پشتش رو خالی کرده بودند.

سربازی که مقابل دروازه بود با دیدن تهیونگ که توی تراس اصلی ایستاده بود، تعظیم کرد و بلند گفت:"سرورم، این سپاه افراد کیم‌ نامجون هستند و با رهبری کیم نامجون به کاخ حمله کردند‌."

Wild [KookV]Where stories live. Discover now