Part7

7.5K 1.1K 393
                                    

آلفا بی‌رحمانه موهای نرم اُمگا رو بین انگشت‌هاش فشرد و کشید.

"من اون خنجر رو به تو دادم."

غرید و اُمگا آهی از درد کشید و با چنگ زدن به مچ دست آلفا عصبی گفت:"مگه رو بدن مادرم زده که با چه نوع خنجری به قتل رسیده؟ کار من نیست من کلِ دیشب رو پیش تو بودم پادشاهِ کم عقل."

"تو بچه همون زنی، هرکاری ازت برمیاد اُمگای خاطی."

تهیونگ چشم‌هاش رو از درد روی هم فشرد و جونگ‌کوک محکم‌تر موهای تهیونگ رو کشید و لب زد:"اگر روزی بفهمم که کار تو بوده، با همون خنجر پوست از بدنت جدا می‌کنم و توی جشن جونگنانگ* پوستِ تورو به تن می‌کنم که سرنوشتت بشه درس عبرت عام و خاص."

تهیونگ دندون‌هاش رو روی هم فشرد و محکم به یقه ردای قرمز رنگ جونگ‌کوک چنگ زد و اون رو به سمت خودش کشید و چشم‌های عصبیش رو باز کرد.

فاصلشون رو به یک نفس رسوند و غرید:"کار من نیست. اعلاحضرت قدرت فهم این موضوع رو ندارند؟ یا نمی‌تونند به زبان کره‌ای صحبت کنند؟"

جونگ‌کوک پوزخندی زد و محکم‌تار موهای تهیونگ رو بین انگشت‌هاش فشرد و گفت:"هم قدرت فهمش رو دارم هم از تو چندین سال بیشتر کره‌ای صحبت کردم. شاید اُمگا این رو نفهمه اما من اصلا بهت اعتماد ندارم."

گوشه چشم‌های تهیونگ دوباره از درد چین خورد و جونگ‌کوک بینیش رو به گونه تهیونگ چسبوند و عمیق بو کشید.

دست آزادش رو روی کمر اُمگا گذاشت و اون رو به خودش چسبوند.

تهیونگ چشم‌هاش رو بست و چونه‌اش لرزید.

آروم لب زد:"باورم نمی‌شه که اون واقعا مُرده‌."

جونگ‌کوک بینیش رو تا زیرگلوی اُمگا کشید و تهیونگ اولین قطره اشکش صورتش رو خیس کرد.

برای اولین بار مقابل جونگ‌کوک گریه می‌کرد.

"من..."

تهیونگ زمزمه کرد و قطره اشک بعدی صورتش رو خیس کرد.

رایحه سنگین شده‌ی رز اتاق رو پر کرد و جونگ‌کوک با تمام وجود گردن تهیونگ رو بو می‌کشید.

"من، دلم براش تنگ می‌شه جونگ‌کوک."

تهیونگ با غم گفت و جونگ‌کوک فشار انگشت‌هاش رو بین موهای اُمگا بیشتر کرد و انگشت‌هاش پوست سر اُمگا رو لمس کردند.

لثه‌هاش برای مارک‌کردن اُمگا به خارش افتاده بود اما آلفای درونش بی‌میل سر بر‌می‌گردوند.

آلفا جفتش رو دوست داشت اما هنوز به جیمین احساسِ تعهد می‌کرد.

تهیونگ دست‌هاش رو بی‌پناه دور گردن جونگ‌کوک برد و برای به آغوش کشیده شدن بی‌صدا تمنا کرد.

Wild [KookV]Where stories live. Discover now