Part29

6.1K 1K 773
                                    

*
با لبخند بزرگی به جونگ‌کوک نگاه کرد و لوح رو بین انگشت‌هاش فشرد.

جونگ‌کوک نگاه از برگه‌ی مقابلش گرفت و سر بلند کرد.

تهیونگ لبخند بزرگش رو بزرگ‌تر کرد و سرش رو به سمت شونه‌اش خم کرد.

به یاد می‌آورد که ایزول دقیقا همین‌طور آلفا رو نرم می‌کرد.

جونگ‌کوک دست‌هاش رو توی هم قفل کرد و زیر چونه‌اش گذاشت.

خیره به تهیونگ نگاه کرد.

اون اُمگا واقعا با خنده‌های شیرینش تصمیم داشت اون رو بکشه؟

موهای نرم و زیبای اُمگا صورتش رو قاب گرفته بودند و چون سرش رو خم کرده بود کمی از اون تار‌های ابریشمی توی صورتش ریخته بودند و تهیونگ با دست دیگه‌اش با بی‌رحمی اون تار‌ها رو از صورتش فاصله می‌داد.

جونگ‌کوک می‌دونست که تهیونگ داره چی‌کار می‌کنه و از این بابت لب‌هاش برای خنده تلاش کردند اما خودش رو کنترل کرد.

کمی اخم کرد و گلوش رو صاف کرد.

"نه!"

"چی؟"

تهیونگ مبهوت پرسید و جونگ‌کوک قلمو رو دوباره برداشت و توی دوات فرو برد و گفت:"نه عزیزم."

"اما تو نمی‌دونی که من چرا به این‌جا اومدم."

تهیونگ مثل بچه‌ها پا به زمین کوبید و جونگ‌کوک همون‌طور که به برگه‌ها نگاه می‌کرد نتونست جلوی لبخندش رو بگیره.

"برای اون لوحی که توی بغلته این‌جایی رز کوچولو."

جونگ‌کوک گفت و تهیونگ فورا جلو رفت.

لوح رو روی میز گذاشت و به سمت جونگ‌کوکی که روی صندلی نشسته بود خم شد و گفت:"آلفا فقط یک مهر سلطنتی پای این لوح بکوب! خواهش می‌کنم."

و دوباره سرش رو به سمت شونه‌اش خم کرد و این‌بار مثل ایزول با انگشت موهاش رو به بازی گرفت.

جونگ‌کوک چند لحظه به تهیونگ نگاه کرد و نتونست جلوی خنده‌اش رو بگیره.

ناخواسته خندید و تهیونگ به این فکر کرد که چه‌قدر دلتنگ این خنده‌ها بود.

جونگ‌کوک با خنده سرش رو به علامت تاسف تکون داد و گفت:"اُمگای من، شیرینِ من، نمی‌شه به همین راحتی قانون وضع کرد! قبلش باید با جناح‌ها جلسه گذاشته بشه، باهاشون صحبت بشه و از نظراتشون استفاده بشه. نمی‌تونم به راحتی اون مهر رو پای هرچیزی بزنم عزیزم."

صدایی پر از نارضایتی از گلوی تهیونگ خارج شد و گفت:"باید تجاوز از حالت عادی خارج بشه، مردم نباید به راحتی تجاوز رو بپذیرند و باهاش زندگی کنند. تا به ما اُمگاهای بیچاره رسید باید بری صحبت کنی؟ خب یه مهر لعنتیِ دیگه، بزنش."

Wild [KookV]Where stories live. Discover now