*
به آرومی چشمهاش رو باز کرد.تکونی به تن دردناکش داد.
سرش با ریتم منظم و آرومی بالا و پایین میشد و میتونست نفسهای جونگکوک رو که توی موهاش پخش میشد حس کنه.
سرش رو بلند کرد و به چهرهی غرق خواب آلفا نگاه کرد.
نگاهی به وضعیتی که داخلش قرار داشت انداخت.
پاهای برهنهاش بین پاهای برهنهی جونگکوک قفل شده بود و سرش روی سینهی آلفا بود.
بدنش بوی کام میداد و کبودیهای بزرگی رو میتونست از قفسه سینه تا شکمش ببینه.
شکم، ران پاها و حتی روی گردنش احساس سوزش میکرد.
نیمخیز شد و همین که بدنش از جونگکوک فاصله گرفت، چشمهای آلفا باز شدند و مردمکهای قرمزرنگش باعث شد تهیونگ تکونی توی جاش بخوره.
جونگکوک با نگاه اُمگا رو وارسی کرد.
لبهای پف کرده.
کبودیهای بزرگی که همهجای بدنش قرار داشت باعث شد نیشخند بزنه و نیمخیز بشه.
"لونا جایی میره؟"
با صدایی دورگه پرسید و دستش رو روی شکم تهیونگ که حالا نشسته بود کشید.
تهیونگ اخمهاش رو در هم کشید و گفت:"کار دارم. توام باید به جلسهای که با جناحها داری برسی."
"مطمئنی دلیل اینکه از بغل آلفات دل کندی اینه؟"
جونگکوک با لحنی پر از تمسخر گفت و تهیونگ با اخم گفت:"حقیقتش اینه که نمیخوام ریختت رو ببینم."
جونگکوک توی گلو خندید و دستش رو بین پاهای تهیونگ برد.
تهیونگ محکم مچ دست جونگکوک رو گرفت و با حرص گفت:"تمومش کن."
"دیشب که این رو نمیگفتی. دیشب میخواستی محکمتر ضربه بزنم. یادته؟"
جونگکوک گفت و تهیونگ محکم دست آلفا رو پس زد.
"دست نزن."
اُمگا غرید و از روی تخت پایین رفت.
جونگکوک با دیدن نمای پشت تهیونگ لب پایینش رو محکم بین دندونهاش کشید و گوشه چشمهاش چین خورد.
خونمردگی از زیر مهرههای گردن اُمگا شروع میشد و کبودیهای اصلی روی باسنش بود.
کبودیهای بزرگی که بین اونها میشد رد انگشتهای آلفا رو دید.
"برگرد رو تخت عزیزکرده. باور کن هنوز وقت داریم."
جونگکوک گفت و تهیونگ حرصی گفت:"پاشو خودت رو جمع کن دیگه."
جونگکوک ریز خندید و تهیونگ فورا گفت:"احتیاج دارم به گرمابه برم. بدنم چسبناکه."
"شاید چون بارها روی بدنت کام شدم، اما آخرین بار رو یادم نمیاد که روی بدنت کام شدم یا داخلت."
YOU ARE READING
Wild [KookV]
Romanceچشمهاش پر از اشک بود و نگاهش پر از خشم. نمیخواست مقابل این مرد سر خم کنه. نمیخواست قبول کنه از عرش به فرش رسیده. نمیخواست قبول کنه که تا پنج ساعت پیش همه مقابلش خم میشدند و برای بردن اسبش به اسطبل پیشقدم میشدند و حالا اینطور تحقیرآمیز باهاش...