‹ لی مینهو فرزند دوم قبیلهی هُواست. اون رفتاری شبیه به الفاها داره اما این قرار نبود به طور حتم هویت اون رو آلفا نشون بده و حالا که یک امگا بود نمیشد اون رو یک شبِ تغییر داد پس باهاش کنار اومد، نه تنها خودش بلکه تمام اطرافیانش.
کریستوفر بنگ رئیس قبیلهی آدولفو الفای قدرتمند و ارومیه؛ البته تا زمانی که موضوعی اون رو عصبانی نکنه! روزها به وظایفش میرسه و سران قبیلههای دیگه رو ملاقات میکنه و شبها اتاقش از افراد جوانی که برای خدمت به اونجا میان خالی نمیشه.
حالا اون دو نفر با وجود اختلافهای زیادی که باهم دارن باید برای نجات قبیلههاشون باهم همکاری کنن با وجود اینکه گرگینههای هر دو قبیله ناراضی هستن!امگا عادت به سرکشی داره، دقیقا رفتاری که باعث میشه کریستوفر بنگ، رئیس پک کنترلش رو از دست بده و به قدری عصبی بشه که همه چیز رو بهم بریزه. مینهو اما لجباز تر از قبل بیتوجه به خشمِ الفا که حتی دفعهی اول بخاطرش آسیب دیده، بیشتر و بیشتر به کارهاش ادامه میده و از بازی با آتش دست نمیکشه.
کریستوفر چطور میتونه این گرگینه رو رام کنه؟ ›
无羁/ رام نشده
Hua/ گل
Adolfo/ گرگ نجیب
YOU ARE READING
𝗙𝗮𝗶𝗿𝗹𝘆 𝗙𝗶𝗰𝗹𝘆「𝖢𝗁𝖺𝗇𝖧𝗈」
Fanfictionیه خونهی کوچیک و گرم برای چانهو شیپرا با نوشته و ژانرهای متفاوت(◍•ᴗ•◍) ﹙خوشحال میشم ووت بدید/ کامنت بزارید/ اد کنید توی ریدینگ لیستهای قشنگتون﹚ درباره اسم این بوک بگم که چون نوشتهها نه اونقدر طولانی هستن که جزو سناریو باشن و نه خیلی کوتاه، تصمیم...