༴𝗗𝗼𝗻'𝘁 𝘄𝗮𝗻𝘁 𝘁𝗼 𝗰𝗼𝗺𝗲 𝗯𝗮𝗰𝗸?

123 32 12
                                    

‹ می‌دونستی کافه‌ی مورد علاقمون خیلی وقته ما رو با هم ندیده؟ خیابون‌ها دلتنگ قدم زدن‌های شبانمونه، دوربین عکاسیمون خیلی وقته عکسی از ما ثبت نکرده، دست‌هامون دلتنگِ لمس کردن همدیگه هستن و بعد از رفتنت، هیچکس لبخندی که همیشه روی لب‌هامون بود رو دیگه ندید! می‌دونستی در نبودت حتی دیوارهای خونه هم سراغِ تو رو از من می‌گیرن و گل‌های خونمون بخاطر ندیدنت پژمرده شدن؟
و من؟... من خیلی وقته که زندگی نمی‌کنم.

: نمی‌خوای به بغلم برگردی دارلینگ؟


: نمی‌خوای به بغلم برگردی دارلینگ؟ ›‌‌‌

Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.
𝗙𝗮𝗶𝗿𝗹𝘆 𝗙𝗶𝗰𝗹𝘆「𝖢𝗁𝖺𝗇𝖧𝗈」Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt