‹ به طور ناگهانی علاقهی کریستوفر بنگ چانِ ۲۵ساله، لیدرِ گروه نسل چهارم کیپاپ به لی مینهوی ۲۴ساله دونگسنگ و دنسر گروهشون برملا میشه. یکی از اعضای گروه باعث میشه تا از علاقهی دو طرفهای که نسبت بهم دارن باخبر بشن، چون به قدر کافی از دیدنِ توجههای پنهانیِ کریس و نگاهای مینهو به مرد خسته شده بود. اون دوتا اونقدر احمق بودن که تا به حال متوجه نشدن احساساتشون دو طرفهست و چانگبین از این موضوع خسته و کلافه شده بود.
این راز قرار بود مثل صدفی در بسته بین خودشون بمونه تا زمانی که اون دو نفر توی تایم مناسبی نزدیکانشون رو هم درجریان قرار بدن. اما با خبر شدنِ خبرگزاریها اون هم توی یک روز باعث شد کنترل کردن اوضاع از دستشون خارج و البته شوکه بشن.
با توجه به حرفهای که داشتن، این خبر باید مثل همیشه تبدیل میشد به یکی از بزرگترین رسواییهای کیپاپ! نه اینکه اونها رو همه جا به عنوان بهترین کاپل معرفی کنن.: چانا من.. من فقط میترسم. ما برای اینکه اینجا باشیم خیلی تلاش کردیم و از طرفی من....من نمیخوام تو رو از دست بدم
: حتی اگه آخر داستانمون بد باشه، من تا همیشه کنارت میمونم لوران. ›
Laurent / زیبا، درخشنده، و کشنده
STAI LEGGENDO
𝗙𝗮𝗶𝗿𝗹𝘆 𝗙𝗶𝗰𝗹𝘆「𝖢𝗁𝖺𝗇𝖧𝗈」
Fanfictionیه خونهی کوچیک و گرم برای چانهو شیپرا با نوشته و ژانرهای متفاوت(◍•ᴗ•◍) ﹙خوشحال میشم ووت بدید/ کامنت بزارید/ اد کنید توی ریدینگ لیستهای قشنگتون﹚ درباره اسم این بوک بگم که چون نوشتهها نه اونقدر طولانی هستن که جزو سناریو باشن و نه خیلی کوتاه، تصمیم...