‹ لی لینو با وجود اینکه تنها ۲۳سال داره اما درحال حاضر مشهورترین آیدل کرهست. فنهاش اون رو " شاهزاده" صدا میزنن چون علاوه بر اینکه زیباست، تواناییهای زیادی هم داره.
کریستوفر بنگ چان جوانترین سیاستمدار کشور که بخاطر سن کم، فعالیتها و ایدههایی که داره بین مردم مشهوره و روز به روز درحال پیشرفت کردنه و اجازه نمیده چیزی مانع رسیدن به اهداف و رسیدگی به کارهاش بشه.سرنوشتِ اون دو نفر توی فرست کلس هواپیما بهم گره خورد. زمانی که چان برای رسیدگی به امور کشور و لینو برای برگزاری تور کنسرتهاش به چین سفر کردن و اونجا بود که برای اولین بار همدیگه رو ملاقات کردن؛ هرچند صحبت زیادی بینشون شکل نگرفت. تمام طول پرواز مینهو از نظر خودش کاملا نامحسوس مرد بزرگتر رو زیر نظر گرفته بود اما خب چان به خوبی میتونست سنگینی نگاهی رو احساس کنه و شاید کمی از این وضعیت لذت میبرد.
لینو انکار نمیکرد که اون مرد توجهش رو جلب کرده. با وجود چهرهی جدی و اخمی که روی صورتش جاخوش کرده بود باز هم از نظرش زیبا بود. مردمکهای مشکی رنگش، بدنی که ورزیده بودنش نشون میداد چقدر به ورزش اهمیت میده و شونههای پهنی که اون پیراهن سفید و کت مشکی رنگ کاورش کرده بودن.
اینها همه ظاهر اون فرد بودن و لینو برای شناخت اخلاق و شخصیتش هم کنجکاو بود هرچند حدس میزد که پشت اون چهرهی جدی و پر ابهتش، یه مرد مهربون و خوش قلب وجود داره.
لینو میتونه هزاران نفر رو عاشق خودش کنه اما درمقابل، میتونه کاری کنه که کریستوفر هم عاشقش بشه؟ اون یه پروآیدله، از پس هرکاری بر میاد پس میشه انتظار داشت که حتی دل یه مرد سیاسی رو هم اسیرِ خودش کنه.(؟): هر چیزی که میخوای رو بگو. بهت میدم.
: چیزی که میخوام تویی. خودتو بهم میدی؟›
limerence / حالت شیفته شخص دیگری شدن
*حقیقتا پیدا کردن عکسای مینهو خیلی سخت بود😭 خیلی خوشگل بود و نمیتونستم انتخاب کنم
این دوتا خیلی نازن و اگه بتونم حتما یه چیزی ازشون مینویسم. یه فیکی، مینی فیکی یا مولتی ^^هه هه.
YOU ARE READING
𝗙𝗮𝗶𝗿𝗹𝘆 𝗙𝗶𝗰𝗹𝘆「𝖢𝗁𝖺𝗇𝖧𝗈」
Fanfictionیه خونهی کوچیک و گرم برای چانهو شیپرا با نوشته و ژانرهای متفاوت(◍•ᴗ•◍) ﹙خوشحال میشم ووت بدید/ کامنت بزارید/ اد کنید توی ریدینگ لیستهای قشنگتون﹚ درباره اسم این بوک بگم که چون نوشتهها نه اونقدر طولانی هستن که جزو سناریو باشن و نه خیلی کوتاه، تصمیم...