‹ لینو یه پلی بویـه. براش مهم نیست که طرف مقابلش کی هست یا چه جایگاهی داره؛ اون اسم هرکسی رو بیاره و اراده کنه باید توی تختش داشته باشه. آشنا شدنش با بنگ کریستوفر چان و اعتقادات و باورهای مرد، که اوایل برای اون مسخره و خنده دار بودن باعث میشه که لینو تغییر کنه حتی بدون اینکه متوجهش بشه و دل به کریستوفر ببنده. اون مرد هرچقدر هم رفتار و عادتهای نامناسبی داشت اما توی رابطه جدی بود. کریس معتقده که باید با کسی رابطه داشته باشه که به همدیگه علاقه داشته باشن، اون به رابطهای که داره متعهده و تنها چیزی که از پسر میخواد همینه.
از اونجایی که کریس فکر میکنه لینو نمیتونه از پسش بربیاد و عادتهای قبلیش رو ترک کنه بهش تیکه و طعنه میندازه و ردش میکنه. ولی لینو میخواد که تلاشش رو بکنه چون فکر میکنه ارزشش رو داره، اما نمیدونه باید چکار کنه و چطور به چان ثابت کنه که واقعا عاشقش شده و چشم هاش جز اون کسی رو نمیبینه.: من هر کاری برای بودن با تو انجام میدم، فقط یکبار باورم کن فاکینگ بنگ چان. ›
Covetousness
وقتی یه چیزی رو خیلی بد میخوای اما نمیتونی داشته باشیش.
YOU ARE READING
𝗙𝗮𝗶𝗿𝗹𝘆 𝗙𝗶𝗰𝗹𝘆「𝖢𝗁𝖺𝗇𝖧𝗈」
Fanfictionیه خونهی کوچیک و گرم برای چانهو شیپرا با نوشته و ژانرهای متفاوت(◍•ᴗ•◍) ﹙خوشحال میشم ووت بدید/ کامنت بزارید/ اد کنید توی ریدینگ لیستهای قشنگتون﹚ درباره اسم این بوک بگم که چون نوشتهها نه اونقدر طولانی هستن که جزو سناریو باشن و نه خیلی کوتاه، تصمیم...