اتاق مرتبی بود ساده ولی شیک نشون میداد دکتر رو به روش وضع مالی خوبی داره تمام وسایل مارک بود
- هرجا راحتی بشینید
- همین جا خوبه
- خب من افتخار اشنایی با کیو دارم؟
- مین یونگی
-خب جناب مین ، چه اتفاقی افتاده ؟
- اتفاق؟هیچی
اومد و کنارش نشست
- میدونم ترسیدی ولی چیزی اینجا برای ترس وجود نداره هر حرفی زده میشه اینجا بین من و تو میمونه و قرار نیست با هیچ کدوم از حرفات نظر من نسبت بهت عوض شه
اومدن خودت به اینجا یه قدم بزرگه برای بهتر کردن حال روحیت پس منم اینجام که کمکت کنم
حالا بهم بگو چی اذیتت میکنه ؟چه حسی باعث شده تورو بکشونه به اینجا؟؟؟
- من..من یه مشکلی دارم
- اوهوم
- من توی سکس مشکل دارم
- خب میدونی که این مشکلت به روانپزشک مربوط نمیشه باید بری پیش...
- دوست دارم بزنمشون، سکس خشن دوست دارم ولی این اواخر دیگه میزان خشونتش از دستم خارج شده واسه همین هرکس که باهام باشه وسط کار ولم میکنه و میره چون نمیتونه تحمل کنه
من..من نمیخوام اینجوری ادامه پیدا کنه حسم داره بدتر میشه دیگه کارایی که قبلا میکردم بهم لذت نمیده دوست دارم شدیدترشو انجام بدم
- خب متوجه شدم یونگی حالا .. حالا بهم بگو دقیقه چه کارایی انجام میدی؟؟؟
- خب ... نمیدونم ..من دوست دارم پارتنرمو ببندم این حس قدرت بهم میده و اینکه بزنمشون البته نه تا این حد که مشکلی پیش بیاد ولی اون حس درد طرف مقابل منو تحریک میکنه
الان نزدیک‌چند هفته است نتونستم با کسی رابطه داشته باشم چون..چون میترسم اسیبی به کسی بزنم یا .. وقتی میبینم طرفم با چشمای گریون ولم میکنه میره حس‌بدی بهم دست میده
- متوجه شدم یونگی تو در عین حال که از کارت لذت میبری بعدش عذاب وجدان میگیری
- درسته
- خب تا حالا تصمیم گرفتی که یه سکس بدون خشونت داشته باشی ؟
- اره ولی تحریک نمیشم، اگه هم بشم ارضا نمیشم
ببین من میدونم که نباید این حسو داشته باشم ولی دست خودم نیست
جیمین دستشو روی دست یونگی گذاشت تا بهش دلداری بده
- متوجه ام خودتو اذیت نکن باهم این مشکلو حل میکنیم
نگاهی به دست جیمین روی دستش کرد کناره های ناخنش کنده شده بود و زخم بود یونگی میتونست قسم بخوره این زخم ها هم موقع ایجاد شدنش خیلی دردناک بوده هم الان
جیمین که متوجه نگاه خیره یونگی به دستش شد ، دستشو پس کشید و‌توی روپوشش کرد و لبخند زد
- خب برام از خاطراتت بگو از بچگیت
YOU ARE READING
my reward
Fanfictionمن یه سادیسمی‌ام البته اینو اطرافیانم میگن ولی خودم اینجوری فکر نمیکنم ولی یه روزی به یکی مثل خودم برخوردم بنظرم که خودشه پاداش من...... کاپل : یونمین،تهکوک 🔞
