20

261 47 19
                                    

اقای مین رو به ایستگاه پلیس بردن هنوزم تنش میلرزید و نمیتونست روی پاهاش بایسته چند ساعتی گذشت تا تونست وکیلشو ببینه
- معلومه کدوم گوری هستی ؟؟؟ بجای اینکه بیای اینجا منو از این وضعیت در بیاری رفته بودی کدوم قبرستونی؟؟؟
وکیل نفس عمیقی کشید و گره کراواتشو شل کرد
- در حال جمع کردن اتفاقاتی که افتاده!
- مگه چه اتفاقی افتاده؟ معلومه که برام پاپوش چیدن ، این موضوع هم به زودی برطرف میشه اتفاقی نیوفتاده که.....

عرق روی پیشونی وکیل نشست، اروم گوشیشو دراورد و عکس های منتشر شده توی اینترنت که به سرعت در حال پخش بود رو نشونش داد؛
اقای مین اخمی کرد و گوشیشو گرفت ، باورش نمیشد عکس های خودش در حالی که با طناب قرمز بسته شده وکک توی دهنشه و داره با دستگاه به فاک میره توی سایت ها پخش شده باشه
- این...این من نیستم ...این..اینا فتوشاپن
- متاسفانه تا ما بخوایم این موضوع رو جمع کنیم خیلی زمان میبره فعلا مشکل بزرگ تری داریم
- دیگه ...دیگه چی شده؟؟؟
- وقتی پلیس وارد خونتون میشه حدود ۴ کیلو هروئین پیدا میکنه و مدارکی که نشون میده شما در حال خرید و فروش مواد مخدر هستید ، من میدونم که شما همچین کاری نکردید ولی مدارک اینقدر کامل و درسته که منم حتی اولش شک کردم ...
البته بعدش وضعیت بدتر شد ، جواب ازمایشتون اومده و مواد مخدرتوی خونتونه!...
وکیل حرفاشو با استرس و ترس میگفت این پرونده  به این راحتی ها حل نمیشد
با ناباوری به رو به روش زل زده بود میدونست کار همون مار خوش خط و خاله دیشبه، ولی اینکه از طرف کی این دستور رو گرفته بود براش سوال بود
- به کسی شک ندارید قربان؟؟؟؟
-من...نه...نمیدونم...من
- فعلا‌چیزی رو قبول نکنید ...تا من ببینم باید چیکار کنم ...به نظرتون کار پسرتون نیست؟؟
-یونگی؟؟؟نهههه اون نمیتونه ...جراتشو نداره. در ضمن اصلا کره نیست امارکاراشو دارمم....
- باشه پس صبر کنید ببینم چیکار میتونم بکنم
سرشو پایین انداخت داشت فکر میکرد کی براش این نقشه ها رو‌چیده که متوجه انگشت اشارش شد
- من کی جایی رو انگشت زدم چرا سر انگشتم جوهریه ؟؟؟ خدای من این چه وضعیه؟؟؟








جیمین خودشو توی بغل یونگی انداخت این چشمه اب گرم وسط طبیعت جنگلی واقعا ارزششو داشت بی خیال خوابش بشه
- جیمین شیطنت نکن
- اگه بکنم چی میشه؟؟؟
-هیچی یه تجربه به تجربه هات اضافه میشه ، مطمئنم توی چشمه اب گرم سکس نداشتی
جیمین بدنشو به بدن یونگی کشید و دستاشو دور گردنش انداخت
- من عاشق تجربه های جدیدم ...
یونگی ابرویی بالا انداخت و لبهاشو روی لب جیمین گذاشت
این حال خوبو مدیون پیشنهاد عالی جیمین بود ، البته تا قبل از اینکه تلفنش زنگ بخوره و حالشون گرفته بشه
سعی میکرد بوسه رو بشکنه ولی جیمین با لجاجت بوسه رو نگه داشته بود
یونگی سرشو عقب کشید و خنده ای کرد
- باید جواب بدم جیمین
-بیخیال قرار شد قید تلفنو بزنیم اینجا
- هی قیافتو اینجوری نکن ، تهیونگه بذار جوابشو بدم جبران میکنم...
- قول میدی کاری کنی به سختی راه برم؟؟؟
خنده ی بلندی کرد:
- از دست تو....باشه قول میدم



my rewardWhere stories live. Discover now