A bitter pill to swallow (part 10)

114 31 6
                                    

A bitter pill to swallow to seeing sunrise (part 10)

قرص تلخی برای بلعیدن،  برای دیدن طلوع خورشید.

منظور از قرص تلخی برای بلعیدن این هست که حقیقت قرص تلخی است که بالاخره باید خورده شود تا تو را درمان کند.

Songs: Let it all go by Birdy
The night we met by Lord Huron

Let it all go by birdy

I've been sleepless at night
من شب ها بی‌خوابی کشیدم.

'Cause I don't know how I feel
چون هنوز هم نمی‌دونم که باید چه احساسی داشته باشم
I've been waiting on you
من مدت زمان زیادی رو منتظرت بودم

Just to say something real
تا فقط یک کلمه حقیقت و راست بهم بگی

There's a light on the road and I think you know
چراغی راه منو روشن نگه داشته (دلیلی برای رفتن من وجود داره) و من فکر میکنم تو این رو میدونی

Morning has come and I have to go
صبح شده و من دیگه باید برم

I don't know why, I don't know why
من نمیدونم چرا

We need to break so hard
ما احتیاج داشتیم (ما باید) انقدر سخت میشکستیم و جدا میشدیم

But if we're strong enough to let it in
اما اگه انقدر قوی بودیم که وارد این رابطه بشیم

We're strong enough to let it go
پس به قدر کافی برای رها کردنش هم قوی هستیم

Let it all go, let it all go
این رابطه رو رها کن و همه‌چیز پشت سرت بزار

If I look back to the start now
اگه حالا به نقطه شروع برمیگشتم

I know, I see everything true
میدونستم که همه چیز رو درست میبینم (خودم رو توجیه نمی‌کردم)

There's still a fire in my heart, my darling
هنوز هم‌ آتشی توی قلب من هست (هنوز هم قلب من زندست)

But I'm not burning for you
اما قلبم دیگه برای تو نمیسوزه (عاشق تو نیست)

We started it wrong, and I think you know
ما اشتباه شروع کردیم و فکر می‌کنم تو هم میدونی.

We waited too long, now I have to go
ما خیلی منتظر موندیم و صبر کردیم (تا همه چیز درست شه) ولی حالا باید برم.

Who says, Who says?
Who says, Who says?
کی میگه؟ کی گفته؟

Who says truth is beauty, after all?
کی گفته که حقیقت در پایان زیباست؟

And who says love should break us when we fall?

کی گفته که عشق باید ما رو بشکنه وقتی که خودمون افتادیم (تو دامش)؟


می‌گویند دو خط موازی بهم نمی‌رسند مگر آنکه یکی از آنها خود را برای دیگری بشکند. به این فکر می‌کرد که دیگر چه کاری مانده بود که برایش انجام نداده باشد؟!
او که خودش را برای لیام شکسته بود؛ پس چرا به او نرسید؟ مزخرف به نظر می‌رسید اما شاید او فقط خودش را برای سایه‌ی یک خط شکسته بود. خطی که خودش در گذشته مانده بود یا حتی ممکن است لیام خودش را برای فرد دیگری شکسته باشد.

Departure [Z,M] (mperg)Where stories live. Discover now