سلام قشنگهای من.
تریلر این پارت رو تو چنل گذاشتم که میتونید ببینید.
T.me/nothingbreaklikeheartsمن دوباره اومدم با یه پارت جدید از دپارچر. امیدوارم که خوشتون بیاد و منو از نظرات و کامنت هاتون بیخبر نزارید. هر نویسندهای برای ادامه دادن به انرژی و حمایت، و صد البته نظرات و کامنت های شما احتیاج داره؛ پس دریغ نکنید🩶
سر نوشتن این پارت از هم گسسته شدم. احساس میکنم قسمت به قسمت وجودم از هم گسسته شده ولی خب بالاخره تموم شد.
تو این پارت تقریبا به هر سوال باقی موندهای جواب داده شده و امیدوارم که براتون ملموس و قابل درک باشه.
بازم هم دارم میگم که این داستان هپی اند هست. پس از روی همین پارت تا آخر داستان من رو قضاوت نکنید. دوستتون دارم و حتما سعی کنید با آهنگ هاش بخونید.♥️
باز هم اگه سوالی بود حتما بپرسید تا جواب بدم.
آهنگ های این پارت:
1. Mano suave by Yasmin Levy
2. Alegría by Yasmin LevyEnterrado vivo
"زنده به گور"
دستهایش را روی دیوار کشید تا در تاریکی بتواند کلید برق را پیدا کند. وقتی که بالاخره همه جا روشن شد، هر دو چمدانهایشان را همانجا جلوی در رها کردند و سمت کاناپههای سفید رنگ رفتند و راحت لم دادند.
لیام: من آخه تو رو چی باید صدا کنم؟!
ویهان: احمقانست! حتی یه درصد هم احتمال نداده که دستش برای من و تو رو بشه و ما همدیگه رو ببینیم... در ضمن با اینکه هنوز هم خیلی با تو مشکل دارم ولی تو میتونی منو با اسم خودت صدا کنی ددی!
(" you can call me by your name daddy")چشمکی را ضمیمهی جملهی آخرش کرد و خندید اما تنها چیزی که عایدش شد، چهرهی اخمآلود لیام و البته کوسنی بود که مستقیم به سرش برخورد کرد.
ویهان: بُرو (bro) زین واقعا سلیقهی خوبی داشته! فقط ای کاش میدونستم بهترین دروغگوی قرن، شوگر ددی دوست داره؛ آخه همش گیر میدادم که بره زن بگیره!
شوخی های ویهان برایش اصلا خندهدار یا حتی بامزه هم نبود. طاقت گستاخیها و بیملاباتیهای این جوانک سرکش را هم نداشت. تمام بیست و چهار ساعت اخیر را درگیر سر و کله زدن با پسری شده بود که رفتارها و منطقش کاملا از روی شخصیت خودش الگوبرداری شده بود. یک کپی قوی که حرفی باقی نمیگذاشت.
لیام: خوب گوشاتو باز کن لیام، من اصلا شبیه زین نیستم که هر چیزی رو که دوست داری و دلت میخواد رو، بدون اینکه بهش فکر کنی، جلوش به زبون بیاری. مثل زین نیستم که بخوام تفریحات یا انتخابهاتو کنترل کنم، باهات پا به پا پیش میرم اما به شرطی که حرمت ها رو نگه داری... این توافق بین من و تو باشه. در ضمن آدم هیچ وقت راجع به پدرش اینطوری صحبت نمیکنه! اون هم زین!
YOU ARE READING
Departure [Z,M] (mperg)
FanfictionDeparture [Z,M] Completed ■Mperg ■Short story ■Happy end Couple: Ziam (Liam top) Genre: mystery, romance, angst Description: زین مالیک دانشجوی رشتهی بیوشیمی بالینی، امپریال کالج لندن هست؛ یک شب چشمانش را روی صندلیهای دانشگاه باز میکند. وقتی تلف...