مزهی گس و غلیظ ویسکی توی دهنش پیچید و طبق عادت یکضرب تمامش رو پایین فرستاد.سوزش ناشی از تلخیِ مزهاش با گرفتارکردن تمام سنسورهای حساسش، منجربه کشیدن اخمهاش توی هم شد و حالا نگاه سرد و سرِ دردمندش در پی راهى براى فرار از فكركردن به اتفاقات چند ساعت پيش بود.
ـ تولهی وحشی!
با افتادن نگاهش به خراشى كه كمى پيش بهخاطر گيرانداختن اون پاپىِ فرارى پشت دستش جا خوش كرده بود، نچى كشيد.
ـ آينهى دقِ جديدت، برخلاف قيافهى غلطاندازش زيادى چموش و سركشه!
با پیچیدن صدای رسایِ گیبل که رگههایی از حرص توش بیداد میکرد، با حفظ اخمى كه روى پيشونيش به چشم مىخورد، بهسمتش چرخید.
ـ ديگه از پسش برنميام، خودت رو مىخواد!
گيبل بهمحض اتمام جملهاش، نخ باريكى رو بين لبهاش قرار داد تا با گرفتنِ فندک کامی ازش بگیره.
ـ از کجا پیداش کردی؟
شستش رو به گوشهی لبش کشید و زلزده به چشمهای نافذی که روش قفل شده بود، با نیشخندی ادامه داد:
![](https://img.wattpad.com/cover/361369175-288-k427510.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
CowBoy | Vkook | AU
Fiksi Penggemarكابوى كيم، مرد عياش و قماربازى كه يكشنبه شبهاى آخر هر ماهش توى كازينو و روی تخت گرمش سپرى میشد، این بار طعمهی جدید و بازندهی میز و تختش رو پیدا میکنه؛ غافل از اینکه سِلوا قراره نفسش رو، روی تنش بند بیاره! ᤴ 𝖭𝖺𝗆𝖾: #Cowboy - پنجـشنبـههـا ...