تهیونگ سکس های زیادی تجربه نکرده بود.
حتی به تعداد انگشتای یک دست هم نمیرسید؛ ولی توی همشون نقش باتم رو داشت. غیر این هم نمیتونست باشه، چون کدوم امگایی میتونه تاپ باشه وقتی سوراخش نبض میزنه و با اسلیک پخش کردن پر شدن رو طلب میکنه؟تهیونگ از زمانی که متوجه شد یه امگاست این موضوع رو پذیرفته بود. ولی حالا اینجا بود، پیش کسی که همنوعش بود و از قضای معلوم تو هیت رفته بود.
"قراره دوباره همه چیو خراب کنیم، نه؟"
خیره به جونگکوک که با بیقراری رو تخت یه نفره و درب و داغون زیرشیروونی وول میخورد و خودشو شلخته لمس میکرد زمزمه کرد و همزمان دستشو سمت تیشرت مشکی رنگ خودش برد تا از تنش بیرون بکشه.
"ه...هیونگ، ته-یونگهیونگ"
هیچ ایده ای نداشت که چرا انقدر اسمش از بین لبای جونگکوک خوشگل شنیده میشه و چیزی که بیشتر گیجش میکرد تحریک شدن ناگهانیش فقط و فقط با لحن نالهوار جونگکوک بود.
تهیونگ نه تنها هیچوقت تو رابطه هاش سریع تحریک نمیشد بلکه مدت زیادی زمان میبرد تا پارتنرش بتونه کمی هم که شده آمادهش کنه.عصبی از واکنشای غیرعادی بدنش اخم پررنگی کرد و بدون درآوردن شلوارش بالاخره سمت امگای تو هیت رفت؛ پسری که با هزارتا وعده و وعید حاضر شده بود باهاش داخل بیاد و همون بیرون کنار آتیش پایین نکشه و جفتشونو بدبخت کنه.
"بهم تکیه بده"
تهیونگ یه زانوش رو روی تخت گذاشت و همزمان با جیرجیر بلندش رو به جونگکوک گفت.
جونگکوک با کلافگی از معطلی های تهیونگ و لحن دستوری و ناملایمش فوراً از حالت درازکش خارج شد و از پشت خودشو به سینه تهیونگ تکیه داد.
تهیونگ نفس عمیقی کشید و چونهش رو روی شونهی لخت پسر تنظیم کرد.
بعد از مکثی، دستشو با سرعت عذاب آوری از بالای ترقوهش رو به پایین حرکت داد.
حرکات نرم قفسه سینه جونگکوک که با هر نفسنفس زدنی بالا پایین میشد بهش جرئت میداد برای پیشروی بیشتر.ناخون انگشت وسط و اشاره تهیونگ که به نیپل حساس شدهی جونگکوک برخورد کرد پسر آه بلندی از دردش کشید و انگشتاشو رو ملحفهی چروک شده زیرش چنگ زد.
تهیونگ دست آزادش رو زیر چونهی پسر گذاشت و صورتشو سمت صورت خودش برگردوند.
نیاز داشت بدونه واکنش جونگکوک به حرکاتش چیه و تا کجا میتونه پیش بره.
همونطور که تو چشمای اشکیِ امگا خیره بود دوتا انگشت بی حرکتش رو نیپل راست پسر رو ملایم حرکت داد و دایره وار چرخوند.انگشتا و دستای تهیونگ مثل یخ سرد بودن و حس عجیبی با برخوردشون به تن داغ خودش بهش دست میداد.
جونگکوک جایگزین شدن لذت قلقلک رو با درد حس کرد و خیره به چشمای کشیدهی تهیونگ تو گلو نالید.
حرکتی که باعث شد عضو تهیونگ سخت تر و سوراخش لیز تر بشه.
![](https://img.wattpad.com/cover/360607895-288-k391000.jpg)
YOU ARE READING
| 𝗛𝗲 𝗶𝘀 𝗺𝘆 𝗣𝗲𝘁𝗿𝗶𝗰𝗵𝗼𝗿 | ⱽᵉʳˢ
Fanfiction"احمق تو پسرعمهی منی!" "ولی هیچ پسرداییای زبونشو تو حلق پسرعمهش فرو نمیکنه، هیچ پسردایی لعنتیای نمیتونه تو همون حرکت اول نقطهی فاکینگ لذت پسرعمهشو پیدا کنه!" "متاسفم تهیونگ، متاسفم که هر چقدر سعی میکنم تکیهگاه باشم، ماهیتم مانع میشه. تو پ...