پارت هشتم بانی؛ ددیکینک/ایجپلی
امیدوارم خوشتون بیاد🩷جئون جونگکوک
۱۹ سالهکیم تهیونگ
۲۵ ساله
_____________________________________________
دیروز بعد از سکسشون توی دستشوییِ رستوران به خونه اومده بودن و بعد از حمام کردن سریع به خواب رفته بودن. امروز هم جونگکوک سرکار رفته بود و حالا که برگشته بود خونه تهیونگ میخواست جایزهای تقدیمش کنه. چرا؟ چون پسر دیروز با وجود خستگیش به حمام اومده بود! شاید بگید اینم جایزه داره اخه؟ خب نه..قصدِ تهیونگ اینبود که از جونگکوک بپرسه برای جایزه چیمیخواد و اون درجواب یه چیزِ سکسی بخواد...اما اینطور پیش نرفت!!
چشمهاش رو چرخوند و دستاش رو روی شونههای پسرکوچیکتر تکون داد. جونگکوک با لذت هومی کشید و بخاطر تهیونگی که به مدت یه ساعت باید ماساژش میداد خندید!
+ قرارنبود وقتی میگم جایزه چی میخوای بگی ماساژ!
- پس چی از کوکی انتظار داشتی ددی؟
تهیونگ جوابی بهش نداد و به کارش ادامه داد. بخاطر اینکه جونگکوک با وجود خستگیش به حرفش گوش کرده بود و باهم به حموم رفته بودن ازش پرسید برای جایزه چی میخواد و اونم گفت ماساژ!
جونگکوک که ناامیدی دوستپسرش رو دید اروم خندید و برگشت سمتش.
بیتوجه به اینکه همین دیروز توی دستشوییِ رستوران سکس داشتن؛ دلِ خودشم برای شبای عاشقانشون تنگ شده بود پس اروم کنار گوشش زمزمه کرد:
- بیا بریم روی تخت ددی..
___________________________________________تهیونگ چشمک جذابی به کوک زد و اون رو آروم روی تخت گذاشت اما از دور بهش خیره موند.
- هومم ددی اذیت نکن! یادت نره که این جایزمه
تهیونگ لبخندی به قیافه قرمز شدهش زد و نزدیکش شد و اروم بوسه ای روی پیشونیش گذاشت.
دستش رو روی شونه کوک گذاشت همزمان با خوابوندش روی تخت خودشم روش خیمه زد.+ چون جایزته اروم پیش میرم، وگرنه انقدر پرستیدنیای که کنترل کردنِ خودم سخته
کوک لبش رو گاز گرفت و اروم زمزمه کرد:
- ددی..ا..اول کوکیو اماده میکنی؟جوری که مظلوم شده بود دل تهیونگی که اعتقادی به اینکار نداشت رو به رحم آورد! اونا دیروز سکس داشتن و جونگکوک نیاز به آماده نداشت پی تهیونگ فهمید که پسرش هوسِ انگشتهای کشیدهش رو کرده!
+ باشه...کوچولوی سواستفادهگر
لبخند آرومی به کوک زد و بعد بوسهای رو گونهاش گذاشت.
- میشه...
قبل از اینکه بتونه جملش رو تموم کنه لبای گرمی رو لباش قرار گرفتن و این آغاز یه بوسه اروم شد.
تهیونگ کام عمیقی از لبای کوک گرفت و دوباره گفت
+ امشب هر چی تو بخوایه...امر امر توعه
بوسه دیگه ای از لبای کوک دزدید و همزمان با نیشخند زدن دستش رو زیر تیشرت کوک برد.
- اوه
تو یه حرکت تیشرت کوک رو تو تنش پاره کرد و یه نگاه به بدن کوک کافی بود تا نیشخند روی لباش عمیق تر بشه.
انگشتاش رو از گردن کوک تا روی نافش کشید و همزمان لبش رو لیسید.
+ آه بیبی...بدجوری واسم جذابی
کوک از خجالت حرف و کارای تهیونگ چشاش رو بست ولی طولی نکشید که با حس خیسی دور نیپل سمت راستش اونا رو یه ضرب باز کرد و آهی کشید.
- آه ددی
لبش رو تو دهنش کشید و دستاش رو روی تخت مشت کرد.
+ فاک صدام کن..بازم صدام کن
- ددی.. ددی..اومم
و همه اینا باعث شد عضو ته از اونی که بود سخت تر بشه و حسابی برای جونگکوک هورنیشه!
+ همینه بیبی
بدون قطع کردن ارتباط چشمیشون زبونش رو از خط وسط سینه های کوک تا پایین نافش کشید و از حبس شدن نفس های کوک لذت برد.
بوسه خیسی رو نافش گذاشت و دوباره برگشت بالا
YOU ARE READING
Vkook_hub
ФанфикCouple: vkook Book name 💕 vkook_hub اینجا فیک های کوتاه و چند پارتی از ویکوک آپلود میشه و میتونید ژانر دلخواهتون رو کامنت کنید براتون نوشته میشه :)💗