تهیونگِ شوگرددی
به درخواستِ 👈 negarshy.SaynaZamaniکامنت؟🥺🍓
کیم جونگکوک ۱۸ ساله
(وقتی تهیونگ به سرپرستی گرفتش ۱۷ سالش بوده)
کیم تهیونگ ۲۳ ساله که بجای دنبال دوستپسر گشتن رفت از پرورشگاه اورد.از این به بعد عکس بزارم ازشون بهتره؟
___________________________________________تهیونگ با خنده به لبای خندون پسری که سال پیش به سرپرستی گرفته بود نگاه کرد و سرش رو تکون داد:
+ میریزم به کارتت، برو خوش بگذره- مرسی تو بهترینیی
پسر با ذوق چشمک بانمکی بهش زد و با برداشتن کیفش از خونه خارج شد. تهیونگ بعد از اینکه پول رو به کارتش واریز کرد شمارهی بهترین دوستش رو گرفت:
+ بادیگاردا رو بفرست دنبالش، مطمعنشو اتفاق بدی نمیوفته خب؟سوهو از پشت تلفن خندید:
"چشم قربان! خودش خبر داره یا بگم مخفیانه برن؟"+ خبرداره
"باشه، مطمعن میشیم همهچی برای پسرت عالی باشه کیم "
___________________________________________
زنگ درخونه به صدا دراومد و تهیونگ از جاش بلند شد.
+ خوش اومدی بیبی
- ممنون...بیا بهت نشون بدم چیا خریدیم
مرد ابروهاش رو بالا انداخت و با شک نگاهش کرد، بادیگارد ها بهش گفته بودن جونگکوک تنهاست پس چرا میگفت "خریدیم"
YOU ARE READING
Vkook_hub
FanficCouple: vkook Book name 💕 vkook_hub اینجا فیک های کوتاه و چند پارتی از ویکوک آپلود میشه و میتونید ژانر دلخواهتون رو کامنت کنید براتون نوشته میشه :)💗