ادامه ی بانی ( ددی کینک ، ایج پلی ) __ [پارت ششم ]
به درخواست شما قشنگا طولانیتر نوشتم♡ ___________________________________________
با اخم به جونگکوکی که چشماش رو بسته بود و نهایت لذت رو از پیتزاش میبرد نگاه کرد و بهش چشم قوره رفت.
کوک که این رفتارش رو دید خندهی شیطونی کرد. دوست پسرش بعد از پنج روز اصرار کردن های پشت سر هم کوک برای پیتزا خریدن دیگه نتونسته بود درخواستش رو رد کنه و حالا عصبی بود.- ددی میدونم عاشق کوکی هستیا ولی اینطوری نگاه نکن لطفا
تهیونگ اخم هاش رو باز کرد
+ اخه این چی داره انقدر دوست داری؟ همش اشغاله
- هِی پیتزا عشق اول و اخر کوکیه بهش توهین نکن!
تهیونگ با شنیدن جملهش اخم ساختگیای رو صورتش نشوند
+ اوه جداً؟ که عشق و اول آخرت پیتزاعه هان؟
کوک هم همونطور که یک تیکه از پیتزاش رو گاز میزد سرش رو تکون داد.
- اوهوم
سرش رو بالا اورد و اخم تهیونگ رو که دید هول شده تازه فهمید چی گفته..
- ا..البته بعدِ ددی
تهیونگ تکخندی زد
+ درستشم همیه عزیزم
- اذیت نکنننن
تهیونگ بازم بهش خندید و هیچی نگفت. هیچ چیز از اذیت کردن جونگکوک براش لذت بخش تر نبود!- جئون تهیونگ دلت میخواد کوکی همین پیتزا رو بکنه تو حلقت؟ کمتر اذیت کن!!
تهیونگ با جئون خطاب شدنش بدون اهمیت به بقیه جمله لبخند ملیحی زد.
+ جئون تهیونگ؟
- اوهوم، دوستش نداری ؟
با همون لبخند کمرنگش بوسهای به سر جونگکوک که بغلش نشسته بود زد، پسرش داشت چیزای جدید رو میکرد!+ قشنگ ترین ترکیب دنیاست بیبی معلومه که دوستش دارم
جونگکوک هم لبخند خرگوشیای زد و لپ تهیونگ رو بوسید.
بعد ده دقیقه تهیونگ غذاش رو تموم کرده بود و منتظر بود غذای کوک هم تموم شه تا با هم از سر میز بلند بشن که گوشی کوک زنگ خورد.با دیدن اسم " چیم هیونگ " تیکه پیتزاش رو زمین گذاشت.
- ببخشبد اوکیه جواب بدم؟
+ جواب بده بِیب
پسرکوچیکتر وارد اتاق مهمان شد و جواب داد:
- جیمین شییییی" جانِ جیمین شیییی. جونگکوک یادی از ما نمیکنی!
جونگکوک لباشو اویزون کرد، هیونگش راست میگفت دو روز بود اصلا حرف نزده بودن.
- ببخشید هیونگ کوکی با تهیونگی درگیر بود
" دو روز کامل درگیر سکس بودید؟
YOU ARE READING
Vkook_hub
FanfictieCouple: vkook Book name 💕 vkook_hub اینجا فیک های کوتاه و چند پارتی از ویکوک آپلود میشه و میتونید ژانر دلخواهتون رو کامنت کنید براتون نوشته میشه :)💗