🍌Alpha & Daddy(2)🍆

2.7K 103 10
                                    

پارت دوی الفا و ددی به درخواست خیلیاتون
امگاورس/مافیا/ دوقلو👀
کامنت لطف میکنید؟♡_♡
_____________________________________________

Third person pov :

پاهاش رو کمی‌ تکون داد تا جاش راحت تر باشه. البته وقتی سرت رو روی شکم الفای خون خالص گذاشتی و پاهات رو روی برادرِ دوقلوش رسما جات خیلی خوبه!
همونطور که از الفاهاش به عنوان مبل استفاده میکرد و فیلمش رو تماشا میکرد، سرش رو روی شکم ته تکون داد و نگاهش کرد.

- الفا کمتر تکون بخور دیگه ای‌بابا

و دوباره توی فیلمش غرق شد.

وی نگاهش رو به تهیونگ داد و درلحظه نقشه‌ی برادرش رو فهمید، خودش هم از دیدن باسن امگاش که درست مقابلش بود تحریک شده بود پس چشمکی زد و دستشو روی باسن پسر کشید. جونگکوکم که به این لمسا عادت داشت چیزی نگفت. رایحه‌ی الفاها پخش شدن و انگشتای وی شلوارکش رو پایین کشیدن و مشغول لمس و بازی با باسن و حفره‌ش شدن.

- ددی.. داری تحریکم میکنی؟

× فقط لذت ببر بیبی...به الفات هندجاب بده تا فقط با انگشتام ارضات کنم

جونگکوک سر تکون داد و چشمای خمارش رو قفل چشمای شیطون تهیونگ کرد. دستش رو از روی شلوار به عضوش کشید و با فرو رفتن انگشت کشیده‌ی وی داخلش، کارش رو سریع شروع کرد تا به الفاش لذت بده.

- آههح ددی بیشتر میخواممم

وی دوتا انگشت دیگه هم اضافه کرد و حالا با ۳ تا انگشت امگای خوشگل و تحریک شدش رو بفاک‌ میداد، امگا هم خیلی سریع با دستاش تهیونگ رو ارضا کرد. تهیونگ همونطور که موهای جونگکوک رو نوازش میکرد دست خیس از کامش رو گرفت و جلوی دهنش برد:

+ دستت کثیف شده امگا‌‌ کوچولو نمیخوای تمیزش کنی؟

کوک لبش رو گزید و بعد با بیرون اوردن زبونش شروع کرد به لیسیدن کامِ الفاش از روی دست خودش. صحنه‌ی خیلی خیسی برای الفاهاش بود!

- آه..

با حس بیرون رفتن انگشتای وی نالید اما وقتی نوازش های تهیونگ روی موهاش متوقف شد دوباره شروع کرد به لیسیدن کامش و حرفی نزد.
بعد از اینکه تنها چیزی که روی دستش مونده بود بزاق خودش بود چشمای گرد و شفافش رو به الفاش دوخت و با نیازمندی خودش رو بهش چسبوند.
وی هم حالتاش رو دید، بهش دستور داد تا داگی‌شه و بعد از دراوردن شلوار و باکسرش عضوش رو به باسنش کشید.

× الفات دستاتو میگیره، اما صداتو خودت کنترل کن چون فعلا دوست ندارم ناله‌هاتو بشنوم امگا کوچولو!

- چرا ددی؟!

+ همین الان گفت ساکت باش بچه!!

کوک چشماشو چرخوند اما با وارد شدن یهویی دیک وی داخلش ناله‌ی بلندی کرد و لباس تهیونگ رو چنگ زد!

Vkook_hubWhere stories live. Discover now