پارت سوم و اخرِ هورنی تویینز تقدیم شما، امیدوارم خوشتون بیاد🩷
این پارت به تتوی جونگکوک اشاره میشه که روی شکمش هست. جونگکوکمون این نوشته رو خیلی ریز تتو زده جوری که اگر کسی ندونه چی نوشته شده نمیتونه بخونه.
Kiss it if you're mine.جانکوک👇🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑جونگکوک👇
جانکوک👇🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑🍑👇جونگکوک
اینم که معلومه👇
___________________________________________
لبهای البالویی رنگ برادرش رو بوسید و کنارش به شکم روی مبل خوابید و برای اینکه کمی هم شده ارامش بگیره سرش رو روی پاهاش گذاشت. تهیونگ که تا اون لحظه غرق در گوشیش بود با خوابیدنِ جانکوک گوشیش رو خاموش کرد و نیشخند زد.
+ چرا نمیشینی جانکوک؟ خستهای؟
جانکوک چشمهاش رو چرخوند.
_ نه چون یه اقایی دوست داره بات پلاگ توی باسنم بزاره و درشم نیاره! به نظرت بس نیست تهیونگی؟
YOU ARE READING
Vkook_hub
FanficCouple: vkook Book name 💕 vkook_hub اینجا فیک های کوتاه و چند پارتی از ویکوک آپلود میشه و میتونید ژانر دلخواهتون رو کامنت کنید براتون نوشته میشه :)💗