🧸Bunny(10)🧸

1.3K 85 22
                                    

یک پارت دیگه از بانی که خیلیاتون درخواست ادامه‌ش رو داشتید💖🧸
امیدوارم خوشتون بیاد💝
___________________________________________

Third person pov:

دفترچه رو برداشت و روی میز انداخت که توجه جونگکوکی که توی گوشیش به حساب‌های رستوران نگاه میکرد جلب شد.
+ بیبی کارت تموم نشد؟
- تموم شد..کوکی داشت محض احتیاط دوباره چک میکرد
+ عالیه
با افتخار گفت و دفترچه رو باز کرد.
+ خب ببین اینجا همه قانون‌هامون رو نوشتیم، گفتم شاید بهتر باشه یکم تغییرشون بدیم

پسر هومی کشید و سر تکون داد. ایده‌ی خوبی بود.
دفتر رو باز کردن و به ترتیب شروع به خوندن کردن.
+ خیل‌خب
+ یک. نسبت دادن الفاض بد به هم ممنوع
دو. باید با دوستای هم آشنایی داشته باشیم
سه. تنبیه نباید آسیب جدی و یا روحی بزنه
چهار. بی‌احترامی هیج توجیحی نداره

بعد از تموم شدنِ قانونِ چهارم جونگکوک نزاشت دوستپسرش ادامه بده.
- ته‌ته؟ کوکی نمیخواد بگه تو پسربدی هستی اما...اما تا الان چندتا قانون زیرپا گزاشتی

+ قانون سه و چهار...اوهوم؟

- برای قانون سه معذرت خواهی و جبران کردی و‌ دیگه هم تکرارش نکردی. مثل‌ کوکی که تنبیه میشه و اشتباهاتش رو تکرار نمیکنه...اما بجاش ( لبهاش رو اویزون‌ کرد) قانون چهار رو زیرپا میزاری..به کوکی بی‌احترامی میکنی ددی

+ اوه..من..وقتایی که داد میزنم رو میگی؟

- نه...مشکل همینه ددی. به نظرِ کوکی اینکه یکی موقع عصبانیت داد بزنه اوکیه...اما وقتی خودش عصبانی میشه ددی میگه نباید داد بزنه..پس کوکی چیکار کنه؟ فقط گریه کنه؟پس چطور ددی میتونه داد بزنه؟

تهیونگ با دقت به حرفاش گوش کرد و بعد سرش رو بوسید اما جونگکوک با فکر کردن به این موضوع آزرده شده بود، پس عقب رفت.

+ متوجهم چی میگی کوکی...اما اینکه تو هم داد بزنی انتخاب درستی نیست

جونگکوک‌ متعجب شد و سریعا خواست اعتراض کنه که تهیونگ نزاشت:
+ بزار حرفم رو کامل کنم. منظورم اینه که من هم نباید صدام رو بلند کنم..اگر دوتامون سرهم داد و بیداد کنیم که قشنگ نیست..اینطوری دوست‌داری بیبی؟

پسر لبهاش رو اویزون کرد و سرش رو به چپ و راست تکون داد.

- اما...وقتایی که کوکی رو اسپنک و تنبیه میکنی درسش رو یاد میگیره

+ و‌ برعکس، وقتایی که داد میزنم لج‌ میکنی هوم؟

گفت و کوک هم با خنده سر تکون داد. بخاطر این بود که روحیه سلطه‌گر و‌ دستورهای دوستپسرش، تنبیهات و قوانینش همه و همه براش شیرین بودن و دوست داشت مطیعش باشه؛ اما بلند شدنِ صداش رو‌ دوست نداشت و اون مواقع لج میکرد و خوشحال بود که تهیونگ مثل همیشه به احساسش اهمیت میده.

Vkook_hubWhere stories live. Discover now