In New York ;pt6

108 12 0
                                    

تهیونگ بعد از اینکه چند ثانیه از حرفای عجیب و غریب پسر رو به رو اش هنگ کرده بود با تعجب پرسید:

_تو.... تو چطوری آدرس اینجا رو پیدا کردی؟
_ از مربی نامجون خواستم آدرس تون رو برام بفرسته.
حالا بگو هیونگ میایی یا نه؟

تهیونگ به چشمای درشت پسر رو به رو اش خیره شد و با توجه به ذوقی که توی چشمای پسر میدید سرش رو به علامت مثبت تکون داد

//////////////////////

دو پسر پشت موتور سیکلت نشسته بودند .در طول مسیر تهیونگ همینطور که از برخورد نسیم پاییزی به صورتش و مناظر شهر نیویورک لذت میبرد توی این فکر بود ؛ حالا که جونگکوک رو سالم و سرحال میبینه احتمالا یکی از دغدغه های ذهنی اش برطرف شده و با ذهن جمع تری میتونه به مسابقه بعدی فکر کنه.....

جونگکوک موتور سیکلت رو کنار پیاده روی نزدیک پل بروکلین نگه داشت کلاه ایمنی ش رو برداشت و رو به تهیونگ برگشت:
_هیونگ.... نظرت چیه چند دقیقه ای از منظره این پل استفاده کنیم؟
_خوبه.... فکر خوبیه....

به منظره رو به رو اش خیره شده بود که پسر کوچکتر صداش زد:

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.


به منظره رو به رو اش خیره شده بود که پسر کوچکتر صداش زد:

_هیونگ..... برات بستنی موزی گرفتم از اونجایی که خودم عاشق طعم موزم گفتم شاید تو هم دوست داشته باشی....:))
_ اوه .... آره خوبه..... ممنون جونگکوک....
_ حواسم بهت بود خیلی وقته تو فکری اتفاقی افتاده؟
_ اومم... راستش.... راستش خیلی وقته یه موضوعی ذهنمو درگیر کرده که میخواستم ازت بپرسم جونگکوک......

جونگکوک حالی که با ذوق به بستنی اش نگاه کرد و لیسی به اون زد و گفت:
_خب بپرس ...... اومم خوشمزه اسسست...
_ببینم ..... تو.... تو چرا بعد از اون اتفاق چند روز پیش انقدر راحت منو بخشیدی و باهام مهربون شدی؟؟
_ میخوایی با چاقو بیوفتم دنبالت؟:))))
_ مسخره نباش دیگه جدی پرسیدم
_ خب.... منم جدی گفتم لازم نمیبینم باهات بدرفتاری کنم ما تازه باهم صلح کرده بودیم یادت رفت؟:))) ببین هیونگ توی بیمارستان هم بهت گفتم اون اتفاق فقط تقصیر تو نبود خود من اصلا بدون اینکه تفاوت سطح خودمو باهات در نظر بگیرم ازت خواستم باهام مبارزه کنی و خب نتیجه خوبی هم نداشت هرچند که خیلی دوست داشتم باهات مبارزه کنم .
پس دیگه خودتو به خاطر این موضوع اذیت نکن و به آینده فکر کن اوکی؟؟

 On the green road    🔳  (VKook)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora