black moon🌑 pt18

80 7 0
                                    


*21 ام آپریل ساعت 7 صبح اداره پلیس

_ صبح تون بخیر سرهنگ جئون....
_ ممنون سروان جانگ .... اومم... ببینم امروز میتونم یه نگاهی به بخش بایگانی بندازم؟
_ بله حتما فقط ... قبلش اجازه بدید به مسئول بخش اطلاع بدم

جونگکوک هومی گفت و روی صندلی کنارش نشست. با ورود مسئول بخش و باز کردن در اتاق بایگانی؛ جونگکوک حالا باید از میان هزاران قفسه ؛ به دنبال پرونده مربوط به ۷ سال پیش می‌گشت.... حتی با اینکه تاریخ روی پرونده ها مشخص شده بود اما به دلیل ازیاد تعداد پرونده ها پیدا کردن یه پرونده بسته نشده کار وقت گیری به نظر می‌رسید.... بعد از کلی جست و جو بالاخره پرونده باند مافیایی مواد مخدر و اسلحه مربوط به سال 2017 رو پیدا کرد :

_ ته جون .....باید توی این پرونده باشی...

و پرونده رو روی میزی گذاشت و اون رو با دقت مطالعه کرد ؛ به بخش مربوط به فروشنده خرده فروش یعنی همون ته جون که رسید تاریخ ناپدید شدن اون پسر دقیقاا با تاریخ گم شدن تهیونگ یکی بود و هردو اونها در یک روز ناپدید شدند!!

_ امکان نداره!!! چطوری روز گم شدن این آدم با تهیونگ یکیه؟ یعنی ممکنه این باند به گم شدن تهیونگ ارتباطی داشته باشه؟؟ اما.... هرجور فکر میکنم نمیفهمم چه جوری ممکنه بهم مربوط باشن تهیونگ اگر هم دشمنی داشته باشه باید اون آدم از بین بوکسور ها باشه نه از رده خلافکارا و قاچاقچی ها!!

جونگکوک با دقت به عکس های گرفته شده از ته جون که حین تعقیب ازش گرفته شده بود نگاه می‌کرد از اونجا که معمولا عکس ها از پشت سر یا تار گرفته شده بودند جونگکوک به وضوح نتونست چهره ته جون رو ببینه .....

===============

*22 ام آپریل صحرای موجاوه آمریکای شمالی Mojave desert 🏜 ساعت 12 نیمه شب

_ نههه .... خواهش میکنم..... این یه بار رو بهم رحم کنین... قسم میخورم نمیدونم کار کی بوده.... من و .... من و افرادم داشتیم ساک های اسلحه رو به داخل کانتینر ها منتقل میکردیم که یه دفعه کلی آدم مسلح دورمونو گرفتن و ما رو به رگبار بستن.... کاری از دستمون بر نمیومد قسم میخورم.... ازت خواهش میکنم این کارو با من نکن مایکل....
_ هه.... مثل اینکه هنوز نفهمیدی خودت رو توی چه مخمصه ای انداختی هوم؟؟... فکر میکنی گم کردن یا شایدم دزدیدن پنج میلیون دلار اسلحه چیزیه که بتونی با یه عذرخواهی تمومش کنی؟؟... هاهاها.. میدونستی که تو خیلی بامزه ای زک !....واقعا راجع به ما و خودت چی فکر کردی هاااا؟ اینکه الان بهت میگم بلند شو رفیق میدونم تقصیر تو نبوده و بغلت می‌کنم و بهت دلداری میدم .... وااااو تو خیلی زیادی مثبت اندیشی!! گور خودتو کندی مرد .....

تهیونگ( یا همون مایکل/ از زمانی که به لس آنجلس اومده بود و توی باند خلافکاری کار می‌کرد برای خودش اسم مستعار انتخاب کرده بود) بالای سر اون مرد که دست و پاهاش بسته شده بودند و همین چند لحظه پیش سرش از کیسه بیرون کشیده شده بود؛ ایستاد ؛ سیگارش رو با فندک روشن کرد و گوشه لبش گذاشت؛ دو دستش رو داخل جیبش برد و رو به اون مرد کمی خم شد و با آرامش خاص خودش این جملات رو گفت

 On the green road    🔳  (VKook)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt