چرا توقع بیجا داشت فدریک؟ آپولون که خالق پدرش نبود! تاردین خدای تاریکی بود و خلق کسی مثل اون کار آپولون هم نبود حتی. حالا چطوری ازش میخواستن که تاردین رو زنده کنه!ادلین بغض کرد و حسرت تمام وجودش رو فرا گرفت. تاردین مرده بود و ادلین نتونست یک بار پدرش رو در آغوش بگیره، نتونست بفهمه آغوش پدر میتونه چه حسی داشته باشه؟ تاردین مرد و یک بار به دخترش نگفت که چقدر دوستش داره!
نگفت وقتی به دنیا اومد چقدر خوشحال بود و از داشتن دختری نجیب و اصیل، دختری به نام ادلین که جرقهای شد برای نور درون پدرش... تمام مدت فکر میکرد ادلین، فدریک و حتی دیاگو ازش متنفرن، ولی نمیدونست اونا با تمام نفرتشون عاشقانه پدرشون رو دوست دارن.
پدری که بد بود و تاریک، پدری که بهشون نگفت دوستون دارم و مهر پدرانه رو نشونشون نداد اما... همه اونها، با تمام این رفتارها و اتفاقات پدرشون رو دوست داشتن و عاشقش بودن.
جیمین دست به سینه شد و غر زد:
- حقشه! مرگ برای اون کمترین مجازاته. هرچند هیچوقت نمیتونه بمیره.
ادلین نابارور به سمت جیمین چرخید. اون پسر معصوم کی انقدر بد شده بود؟ گفت:
- جیمین... اون بابامه میفهمی؟ چطور جلوی من همچین حرفی میزنی؟
جیمین اما بیخیال شونهای بالا انداخت. واقعا براش مهم نبود اون کیه! تاردین سالها کنار اونها زندگی کرد و در آخر خیانت بزرگی در حق همشون کرد. باعث شد همشون از افراد مهم زندگیشون دور باشن و اگر آپولون واقعا میمرد... حالا همه اونها واقعا مرده بودن و راه برگشتی نداشتن.
- برام مهم نیست اون کی تو میشه ادلین، تاردین رو بیشتر از عمره همتون میشناسم و باید بهت بگم اون برای مردن ساخته نشده!
گلوریا گیج به حرفهاشون گوش داد و گفت:
- منظورتون از اینکه برای مرگ ساخته نشده چیه؟ اصلا مگه کسی هست که برای مرگ ساخته بشه؟
- جیم درست میگه، تاردین برای مردن ساخته نشده و این مرگ کوچکترین مجازاته براش.
ادلین پوزخند زد و به آپولون نگاه کرد. اون مرد داشت جدی صحبت میکرد؟ حالا که قرار نبود به پدرش کمک کنه، داشت چی میگفت؟ درسته که ادلین هم بارها از این مرد زخم دیده بود، اما لعنتی اون پدرش بود! ادلین خواه ناخواه به اون مرد وصل بود، بارها سعی کرده بود با تمام وجودش ازش متنفر بشه ولی نشد.
خیز برداشت و به سمت آپولون رفت. جونگکوک به سرعت از جا بلند شد و با ایستادن مقابل ادلین سد راهش شد. از راه آرامش وارد شد چون میدونست در این مواقع ادلین اگر پرخواش ببینه نه تنها آروم نمیشه، بلکه بدتر هم رفتار میکنه. گفت:
YOU ARE READING
Resurrection of the sky | (هادِس 2)(Kookv)
Fanfiction«کامل شده» «جلد دوم هادِس» چه میشود اگر خداوندگار... به همه دروغ گفته باشد؟ آسمان قرار است بپا خیزد و در این رستاخیز، فردی نابود و دیگری به تخت خواهد نشست... ژانر: عاشقانه، ماورایی، تخیلی، هیجانی، معمایی