تهیونگ سر روی سینه شیطان دوست داشتنیش گذاشت و نفس عمیقی کشید. ساعت از نیمه شب گذشته بود، اما اون دو نفر هنوز بیدار بودن و انگار قصدی هم برای خوابیدن نداشتن!- مطمئنی تهگوک جاش امنه؟
جونگکوک پرسید و نگرانیش کاملا از صداش خونده شد. هرچند که تهیونگ بهش حق میداد، اما اون دیگه زیادی داشت میترسید. گفت:
- امنه عزیزم، نامجون کنارشه... آرلین و آدسان هم که هستن.
- هنوزم وقتی میگید آدسان یه لحظه یاد خودم میافتم.
زمزمه کرد و تهیونگ با وجود آروم بودنش به خوبی اون رو شنید. لبخند کجی زد و گفت:
- اگر قرار باشه دوباره خلق بشیم، دوست داری آدسان باشی یا... هادس باقی بمونی؟
لحظهای سکوت بینشون ایجاد شد. دستهای هادس دور بدن ته پیچید و کنار گوشش لب زد:
- میخوام جئون جونگکوک باشم... کسی که عاشق و همسره جئون کیم تهیونگ هستش...
به راحتی میتونست کش اومدن لبخندش رو احساس کنه و برخورد لبهای هادس با لاله گوشش، کمی احوالاتش رو دگرگون میکرد. اون همین حالا هم همسر جونگکوک بود، اما تصور اینکه تو زندگی بعدیشون هم قراره باز اون رو داشته باشه تمام وجودش رو مملو از خوشی میگرد. لب زد:
- این یعنی، از الان داری ازم خواستگاری میکنی؟
ابروهای جونگکوک بالا پرید و با لحن شهوتانگیزی کنار گوش تهیونگ، طوری که نفسهای داغش روی صورت و گردنش پخش میشد گفت:
- این یعنی حق نداری بجز من، متعلق به شخص دیگهای باشی... شکوفه گیلاس!
تهیونگ بزاقش رو پر صدا فرو فرستاد و سعی کرد با سرفه کوتاهی صداش رو صاف کنه. انگشتهاش رو در هم پیچید و کمی ملحفهای که روی تنشون بود رو بالاتر کشید. مطمئنن نمیخواست جونگکوک بفهمه فقط یک نفس، اون رو... آه این واقعا شرمآور بود!
سرش رو به طرف مخالف خم کرد و تقریبا یک جورایی از هادِس فاصله گرفت، اما بیشتر از این نتونست فاصله بگیره! چون با فشار دست جونگکوک دور شونهاش، باز به سمتش کشیده شد و حالا حس لبهاش روی شاهرگش باعث میشد نفس توی سینهاش حبس بشه.
بوسه داغی روی رگ گردنش گذاشت و با صدایی بم شده گفت:
- به نظرم ما یه کار نصفه داشتیم نه؟
کار نیمه تموم؟ مطمئنن این حرف جونگکوک بی اشاره به شبی نبود که خیلی چیزها رو فهمید مگه نه؟ البته دقیقا منظورش فهمیدن حقایق نبود، بلکه اتفاقی بود که قبل از اون داشت اتفاق میافتاد...
- اما آخه الان؟
- اتفاق خاصی قراره بیوفته؟ اینبار قراره یه راز جدید رو بفهمم؟
VOUS LISEZ
Resurrection of the sky | (هادِس 2)(Kookv)
Fanfiction«کامل شده» «جلد دوم هادِس» چه میشود اگر خداوندگار... به همه دروغ گفته باشد؟ آسمان قرار است بپا خیزد و در این رستاخیز، فردی نابود و دیگری به تخت خواهد نشست... ژانر: عاشقانه، ماورایی، تخیلی، هیجانی، معمایی