دیاگو برای اینکه همسرش با توجه به بارداری سختی که داره، بیشتر از این ناراحت نشه؛ بحث رو تغییر داد و گفت:- اون آدسان فسقلی کجاست؟
- خوابه، یکم دیگه که بیدار بشه با آرلین میان پایین.
دیاگو سری تکون داد و اینبار همشون دقایقی رو سکوت کردن. تهگوک خودش رو از بغل ادلین بیرون کشید و با قدمهای کوچیک، به سمت امیلی رفت. فرز و با حرکاتی بامزه، خودش رو روی مبل کشید و کنار امیلی جا گرفت.
- نینی؟
توجه امیلی به پسر کوچولو بانمک کنارش جلب شد و با لبخند کمی به سمتش مایل شد. دست روی شکمش گذاشت و در جواب پسرک گفت:
- آره نینی... میخوای نازش کنی؟
تهگوک سری به علامت مثبت تکون داد و دستش رو به آرومی سمت شکم برآمده امیلی برد، اما وسط راه سریع دستش رو عقب کشید و گفت:
- نه... نینی اوف میشه!
اون فقط یه پسر کوچولو سه سال و نیمه بود و حالا نگران این بود که نکنه با لمس کردن اون نوزاد از روی شکم مادرش، بهش صدمه بزنه! چطور تونسته بودن اون قلب مهربونش رو از کار بندازن؟ حتی برای زمانی کوتاه...
دستِ به عقب برگشته تهگوک رو گرفت و روی شکمش گذاشت.
- نینی اوف نمیشه عزیز دلم... اینجا جاش راحته.
دیاگو که سرگرم شدن امیلی رو دید، فرصت رو برای صحبت با ادلین غنیمت شمرد. اشارهای به خواهرش کرد تا توی محوطه عمارت باهم صحبت کنن و ثانیهای بعد هر دو با چند قدم فاصله از عمارت، کنار درختها ایستاده بودن.
نفس کلافهای کشید و دست به کمر گفت:
- میخوای بری؟
ادلین سرش رو تکون داد و گفت:
- چارهای ندارم دیاگو، باید برم!
- یعنی چی که چارهای ندارم؟ کل زندگیت، بچههات... میخوای همهشون رو ول کنی و بری؟
پوزخندی رو ضمیمه حرفش کرد و ادامه داد:
- گوش بده خواهر من... ما یه بار مقابل بابا ایستادیم و آخرش چیشد؟ بهتر نیست بیخیالش بشیم و به زندگیمون برسیم؟
ادلین دست به سینه شد و شونهای بالا انداخت. خوب میدونست با ایستادن مقابل تاردین قبلا چیشده بود، اما چطوری میتونست هادِس رو تنها رها کنه؟ خودش به چشم دیده چه بلایی سر تهگوک اومد و چطور الوانیر و جیمین رو از دست دادن... اون دیده بود نامجون بعد از جدایی از جین چطوری پژمرده و غمگین شده!
- تو میتونی نیای دیاگو! ما میریم... و برامم مهم نیست کسی که باهاش میجنگم بابامه، اون دختر منو گروگان گرفت، بچه هادس رو کشت و...
ESTÁS LEYENDO
Resurrection of the sky | (هادِس 2)(Kookv)
Fanfic«کامل شده» «جلد دوم هادِس» چه میشود اگر خداوندگار... به همه دروغ گفته باشد؟ آسمان قرار است بپا خیزد و در این رستاخیز، فردی نابود و دیگری به تخت خواهد نشست... ژانر: عاشقانه، ماورایی، تخیلی، هیجانی، معمایی