سلام
تو این پارت چندتا توضیحات میخوام بدمخوب تا اینجا فهمیدین که زین هم ومپایره
✔ومپایرا احساساتشون خیلی شدید تر از انساناس ، چه تنفر ، چه عشق
واسه همینه که زین اینقدر سریع و عمیق عاشق لیدیا شد✔اینکه سریع عاشقش شد یه دلیل دیگه ام داشت
اونم اینکه زین ۱۸ سال پیش عاشق دختری به اسم لیزا بوده و چون نتونسته احساساتشو کنترل کنه لیزارو کشته... و بخاطر شباهت زیاد لیدیا به لیزا عاشقش شده ( یه دل نه صد دل عاشق...)بعد از اینکه لیزا کشت دیگه هیچوقت از خون انسانا استفاده نمیکرد و فقط خون حیوونارو میخورد
✔راجب سن زین باید بگم که :
ومپایرا تو اون سنی که ومپایر میشن میمونن...
زین تو ۲۲ سالگیش ومپایر شده و چهره اش همیشه مثل یه پسر ۲۲ ساله (معمولی ) هستش با اینکه سن زین در حال حاضر تقریبا ۵۵ سالشهچجوری؟
تو سن ۲۲ سالگیش ومپایر شد.۱۴سال بعد با لیزا اشنا میشه. بعد از یکسال میکشتش . بعد از ۱۸ هم که لیدیا✔وقتی کسی از گل شاه پسند تو خونش باشه ، ومپایر با اولین قطره خون اون مسموم میشه ( که اینو زین تو داستان گفت )
✔و اگه کسی گل شاه پسند همراهش باشه ، ومپایر نمیتونه به ذهنش نفوذ کنه
واسه همین بود که زین اون گردن بندو به لیدیا داد. چون دلش نمیخواست نا خود اگاه به ذهنش نفوذ کنه.
زین میتونست نفوذ کنه و کاری کنه که لیدیا عاشقش بشه اما دلش میخوایت که عشق لیدیا واقعی باشه✔ومپایرا زیر نور افتاب میسوزن ، واسه همین نایل یه دستبند داشت که با وجود جادوهایی که تو دستبندش بود میتونست تو روز بیاد بیرون
زین هم یه انگشتر داره مث همون که تا حالا تو داستان راجبش حرفی نزدم چون نمیخواستم ومپایر بودن زین لو بره
من بقیه ی سوالاتونو یادم نمیاد
هر سوالی که واستون پیش اومده بگید من تو کامنتا جوابتونو میدم
اگرم که توضیحش طولانی بود تو همین متن اضافش میکنم:) x

ŞİMDİ OKUDUĞUN
NO! ( Persian )
Hayran Kurgu*اضطراب* *وحشت* *دوستی* *گذشته* *جدایی* *عشق* *ترس* یه زندگی معمولی ، همیشه معمولی نمیمونه اتفاقای جدید ، زندگی اونو تغییر داد