توی تخت غلت زد و به پهلو چرخید . گودی زیر چشماش با دست به راحتی لمس میشد یک هفته از گم شدن کسی که براش مثل برادر بود میگذشت و هنوز نتونسته بودن پیداش کنن
مثل این بود که تیکه ای وجودش رو گم کرده
سردرگم تر از همیشه دور خودش پرسه میزد نگاهی به ساعت روی میز انداخت
ساعت 3:20 دقیقه صبح رو نشون میداد
خاطره هایی که از هری داشت مثل پرده ی فیلم شب ها جلوی چشماش میوفتادن و اونقدر تکرار میشدن تا خشمی که داشت کمرنگشون کنه
اون قسم خورده بود . اگر هری رو ازش گرفته باشن ...
معامله ی کثیفی بود !
اون هم عزیزتریناشونو میگیره .
زین به اندازه ی کافی از دست داده بود اما این برمیگشت به سال هایی که حتی یادش هم نمیومد
اما الان زین اینجا بود
میدید
حس میکرد
واضح و شفاف از دست دادن برادرشو
صدای ضربه ی شدیدی که به در خورد گرمای پلکاشو پروند از جاش پرید و روی تخت نشست
ز-بله . بیدارم .
سم در رو باز کرد و با رنگ قرمزی که روی پوست سفیدش از فعالیت بالا نشسته بود داخل شد جلوی تخت ایستاد و گفت
-قربان ببخشید اگر مزاحمتون شدم اما کار واجبیه
زین صاف نشست و پرسید
-از هری خبری شده ؟
سم به ارومی سرشو تکون داد که باعث شد زین بلند شه و بایسته و منتظر نگاه کنه
ز-پیداش کردید ؟ اون زنده س ؟
سم -قربان سرگرد هوران زنگ زدن در واقع و گفتن خبری از اقای استایلز دارن و خواستن فوری اونجا برید .
ز-همین الان راه میوفتیم بگو ماشینو اماده کنن
تنها چیزی که به ذهن زین میرسید این بود که محموله رو دستگیر کردن و هری رو هم همراهش به اونجا انتقال دادن و الان نایل خواسته زودتر از هرکس اون خبردار بشه
فکرای منفیش کنار رفته بودن و نیشخندی روی لبش بود
به هر حال هری توی زندان بهتر از هری مرده س !
با سرعت لباس هاشو پوشید و از در بیرون رفت
ماشین راننده و سم منتظرش بودن. زین روی صندلی عقب جا گرفت و همراه با اشاره ی دستش به راننده گفت
-شعبه دو مبارزه با جرایم مواد مخدر . سریع برو فقط پاد
پاد سری تکون داد و ماشین از زمین کنده شده و با سرعت سمت مقصد زین در حال حرکت بود
YOU ARE READING
ALEKTO [ziam]
Fanfiction❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish...