تصویر ماتی از حضور زین که جلوی دیوار رو به رویی ایستاده بود نقش بست .به سرعت بلند شد و ایستاد-لعنتی...
و با قدم ها سستش به سمت زین حرکت کرد و فریاد زد
اما قبل از اینکه به زین برسه ...زین محو شد و دیوار سفید یکدست جاشو گرفت .
با ناباوری به جای خالی نگاه کرد . فریب ذهنش رو خورده بود
خودشو به کنج دیوار کشوند پاهاشو توی خودش جمع کرد
سرش رو روی دستاش گذاشت
-لیام
صدای محوی رو شنید که صداش میکرد به ارومی سرش رو بالا اورد
-لیام ...هی
و این پدرش بود که توی چند قدمی ش ایستاده بود
و ایندفعه لیام به خوبی میدونست که این توهم بازی مغز خسته شه
خودشو روی زمین کشید و بی هدف جلو رفت وقتی سرش محکم به چیزی برخورد کرد فریاد بلندی کشید و به رو به روش نگاه کرد
دیدش تار بود اما تخت فلزی رو اونجا تشخیص داد
اوه لیام حتی به خاطر نمیورد که اون تخت اونجاست.
خودش رو به سختی بالا کشید و روی تخت پرت کرد و توی خودش مچاله شد
نمیخواست دوباره اون صدا رو به هیچ قیمتی بشنوه اما حریف پلک هاش که میرفتن تا ارومی بسته بشن نشد
احساس شناور بودن داشت و با نفس عمیقی منتظر شد تا به خواب بره اما...
چی باعث شد فکر کنه که میتونه بخوابه ؟
صدای جیغ اون زنگ که لیام حتی نمیدونست از کجا پخش میشه طنین انداز شد و مستقیم توی مغزش رسوخ کرد
دستشو روی گوشاش گذاشت و فریادی از تمام وجود کشید
بلند شد و با قدم های سنگین به سمت در رفت و این مشت لگداش بود که به در فرود میومد
-حرومزاده ها... به اون رئیس آشغالتون بگید بیاد ... زنده نمیذارمش
خیسی خون رو روی لباش حس میکرد . خون از سوراخ های بینی ش جاری بود
فقط اهمیتی نداد و به فریاداش ادامه داد
----------------------------------------
-قربان ...
زین سرش رو بالا اورد به یکی از افرادی که بالای سرش ایستاده بود نگاه کرد و بدون اینکه اجازه بده ادامه حرفش رو بزنه گفت
ز-محموله ی جوردن رو به دستش برسونید توی اسکله تحویل بدید .
-بله چشم ...اما قربان مشکلی هست
زین بی حوصله خودکار تو دستش رو پرت کرد روی میز و گفت
-چیه ؟
YOU ARE READING
ALEKTO [ziam]
Fanfiction❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish...