μας(uS)

8.7K 1.1K 758
                                    






-لیام

لیام کوله شو روی زمین کنار در گذاشت و بهش نگاه کرد

ل-زین

زین دستش رو با احتیاط روی بازوی لیام گذاشت

به خودش اجازه لمس بیشتر نداد

ز-متاسفم  خب؟

لیام لبش به کنار خم شد و چیزی شبیه پوزخند زد و روش رو برگردوند و همونطور که کوله ش رو روی زمین می‌کشید به سمت اتاق رفت

زین مردد جلوی در ایستاده بود و نمی‌دونست که باید بره یا نه که صدای لیام به گوشش رسید

ل-شوخی میکنی نه؟

و حالا با فاصله چند قدم از زین ایستاده بود

ل-این منم که متاسفم. پای تو به خاطر من به ماجرای جف باز شد.

زین با اخمی که ناشی از سردردش بود به لیام اجازه ادامه دادن داد

ل-اره میدونم چیزای زیادی هستن تو دنیا که باید بابتشون متاسفانه باشی اما این یکی جزوشون

نیست. همه چیز رو پای خودت ننویس

و به سمت مبل رفت و نشست. گوشی زین توی دستش لرزید و زین نیم نگاهی بهش انداخت هری بود که می‌پرسید رسیدن به لس آنجلس یا نه و کی خونه میاد

زین گوشی رو توی جیبش سر داد

ل-حرفمو جدی بگیر

زین با لبخند کم رنگی گفت

ز-البته و همیشه. سخت نیست فهمیدن این که زین مالیک تا امروز فقط حرف یک نفر رو جدی گرفته و اونم تو بودی.

لیام واکنشی به جمله ی زین نداد و ترجیح داد حرفی که می‌خواست بزنه رو تموم کنه

ل-این راجبه فقط الان نیست تو معمولا خودت رو مقصر همه چیز میدونی مثلا خودت رو مقصر گذشته ی نایل و هری هم میدونی زین

ز-این طور نیست اما...

ل-دقیقا همینطوره. مثلا اگر تو نبودی اونا گیر هکتور نیوفتادن یا چی؟ واقعیت رو ببین زین. حتی بودن تو زندگی رو خیلی جاها براشون آسون تر کرده

زین کمی سردرگم بود اما خوشحال.

اینو چی باید حساب می‌کرد؟  نرم شدن لیام؟

لیام بیشتر صبر نکرد و ادامه داد

ل-اما مقصر خیلی چیز ها هنوز تویی!

زین چشماشو لحظه ای بست. لیام بی رحمانه بازی می‌کرد و ضربه های بدی میزد

زین آروم گفت

ز-برم خونه هزا و لویی منتظرن. مراقب خودت باش

زین جوابی نشنید تا لحظه ای که در رو می‌بست

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now