próin(eX)

5.1K 803 384
                                    




دستش رو روی میز کوبید و چند قدم با اشفتگی دور شد

بعد صدای فریادش شنیده شد

-الان نباید این اتفاق میوفتاد ...لعنت

همکارش از بین دود سیگارش بهش خیره بود

-ریسک اینکار رو پذیرفته بودی هایتز

ه-الان نباید همو میدیدن ...اگر اون پین محموله امشب رو لو میداد اندرو تو مشتمون بود . حالا چی داریم ؟پین که تمام سیگنال هاشو قطع کرده و دسترسی بهش کاملا قطع شده و یه مجرم روانی اون بیرون که حاضره ریسک همه چی رو بکنه اگر پین رو نبینه .

-کسی رو دنبال پین فرستادی ؟

ه-فرستادم . منتظر خبرم

-واگر پیداش کنن میخوای بذاری همو ببینن ؟

ه-چاره ای نیست . تحت کنترل باشن فکر نمیکنم مشکلی پیش بیاد . فقط نیاز دارن از سالم بودن هم مطمئن بشن

-یادت نره داری از زین مالیک حرف میزنی . هیچ چیز برای تحت کنترل گرفتن اون کافی نیست .

هایتز ته ریشش رو خاروند و کمی فکر کرد

ه-ریسک جون دوست پسرش رو نمیکنه اینبار .

سربازی با اجازه وارد اتاق شد

-قربان پین رو پیدا کردن .

هایتز با قدم هایی سریع جلو اومد

ه-کجاست ؟

-توی اتاق بازجویی

ه-خیلی خب مرخصی

نگاهی به همکارش کرد و تلفن رو برداشت

ه-وقتشه . مالیک خبر بدید بیاد . بی سر و صدا

******

زین نگاهی به سربازی کرد که کنارش راه میومد و بازوی زین رو گرفته بود

کمی عصبی بود و تاثیر جو هم به مرز انفجار میرسوندش

دستش رو کشید و تشر زد

ز-با پای خودم اومدم اینجا پس فرار نمیکنم دستت رو بکش

سربازی نگاهی به مافوقش کرد و با علامت اون کمی از زین فاصله گرفت

زین رو به روی در ایستاد و منتظر شد تا در باز بشه اما اتفاقی نیوفتاد

صبر کردن و ایستادن دشوار ترین کار دنیا بود وقتی میدونست زندگیش سمت دیگه ی در منتظره...شاید خوب نیست شاید رو به زوال

هایتز به زین نزدیک شد

ه- دست از پا خطا نکن

زین از بین دندوناش گفت

ز-درو باز کن

ه- هیچ فکر مزخرفی تو مغزت نباشه فقط یه دیدار کوتاه

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now