ماشین رو جایی پشت درخت های انبوه نگه داشته بود و با چشم هایی ریز شده نگاهش رو روی ون مشکی رنگ نگه داشته بود . موهای کمش رو که هنوز از دوش اخیرش مرطوب بودن لمس کرد و تماشا کرد که در ون باز شد
اندامی که مشخص بود دست و پاهاش رو بسته بودن از ون بیرون کشیدن و توی حاشیه جاده رها کردن
طولی نکشید که ون حرکت کرد . لیام منتظر شد تا ون توی پیچ جاده گم بشه بعد از میون درختا بیرون اورد ماشین رو و توی یک چرخش فرمون توی جاده دور زد و درست کنار جاده نگه داشت . پیاده شد و به سمت ادمی که کنار جاده افتاده بود رفت
اندامش تغلای زیادی داشت اما دست ها و پاهاش بسته بودن و دهنش هم با چسبی کاور شده بود و تنها عضو قابل تشخیصش چشم های سبزش بود
لیام بالای سرش ایستاد و نگاهشو روی بدنش کشید
خم شد و سر پسر رو که سعی داشت خودشو عقب بکشه مستقیم گرفت و توی چشماش زل زد
چسب رو کند و صورت پسر از درد جمع شد و دادی زد
لیام سریع گفت
ل-تو هری ای ؟ درسته ؟
پسر صورت ناشناس لیام رو از نظر گذروند و چیزی نگفت . لیام دوباره تکرار کرد
ل-هری ؟ نیازی نیست بترسی . میتونی به من بگی . من ...من میتونم بهت بگم که حتی لویی رو میشناسم پس بهم بگو . تو هری ای ؟
به ارومی لب زد
-من هری ام . تو ...تو میدونی اون حالش خوبه ؟
صدای عمیقش لیام رو مطمئن کرد
ل-من هر کسی که باشم از ادم های جف بهترم . پس نیازی نیست بترسی . در واقع حتی شاید بتونی بهم به عنوان پل نجات نگاه کنی ! و راجبه دوست پسرت ... نمیدونم مرد هیچکس بعد از تو انگار حالش خوب نیست اینورا
صورت خالی از حس لیام راه رو برای تشخیص هدفش برای هری بسته بود . اما دقیقا اینطور نبود که هری چاره ی دیگه ای داشته باشه .
ل-من لیام... لیامم . بیا
ترجیح داد فامیلیش ناگفته بمونه . هری رو داخل ماشین هل داد و در رو بست و سمت راننده نشست .
ه-منو کجا میبری ؟ ببین من میتونم خیلی چیزا بهت بدم فقط اگر دست و پام رو باز کنی و منو جایی که میگم ببری
لیام سمتش چرخید و با پوزخندی گفت
ل-بذار حدس بزنم . پیش زین ؟
هری به وضوح ابرو در هم کشید . دوتا امکان پیش روش بود . یا از افراد جف بود یا از افراد زین .
ه-قرار نیست بازم کنی ؟
لیام کمی نگاهش رو چرخوند .
کامان پسر اون که کاری باهات نکرده . دلیلی نداره انتقام از اون بگیره حتی از چیزی خبر نداره .
YOU ARE READING
ALEKTO [ziam]
Fanfiction❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish...