Κάνε το (dO it)

8.1K 1.1K 518
                                    

به ارومی وارد اتاق شد

محافظی که همیشه جلوی در ایستاده بود طبق وظیفه ش پشت زین راه میومد اما زین ایستاد از روی شونه ش به پشت سر نگاه کرد و گفت

ز-بیرون باش

محافظ عقب گرد کرد و کنار در دوباره جا گرفت

اتاق از حضور هر موجود زنده ای خالی به نظر میومد و اون به خودش زحمت نداد تا نگاهش رو دور اتاق نه چندان بزرگ بچرخونه

صدای قطرات آب توی گوشش میپیچید

از در کناری که به حموم کوچیکی ختم میشد داخل رفت

جثه ی جمع شده ی لیام زیر قطرات اب رو دید

اون روی زمین نشسته بود و خودش رو جمع کرده بود و خدا میدونست چند ساعته که قطرات اب روی بدنش رفت و امد دارن

چشماش باز بود اما مردمکش حرکتی نداشت

اون مرده بود.

زین کمی محکم تر قدم برداشت و کنار در ایستاد

اما حرکتی رو توی لیام ندید

چیزی توی ذهنش میپیچید که باعث شد کمی سریع داخل بره اما لیام با حس نزدیک شدن اون تکونی ناگهانی خورد و خودش رو به گوشه ی دیوار کشید

پس اون هنوز زنده بود

زین نفسش رو صدا دار بیرون داد

جلو رفت و شیر اب رو بست و دقیقا جلوی زانوی لیام زانو زد

لیام به شدت میلرزید و لباش تکون میخورد و سعی میکرد دیوار پشتش رو عقب بزنه و فاصله ش رو با زین بیشتر کنه

چیزی توی نگاه زین مشخص نبود . مثل همیشه گنگ و سرد

حتی شعله های آتیش توی چشماش هم از جنس یخ بودن

ز-من...

میخواست چیزی بگه . نمیدونست چرا اما باید چیزی میگفت

سرش از روی گردنش شل شد و نگاهش رو به سقف دوخت

موهای لیام که حالا بلندی چشمگیری داشتن و خیس بودن روی پیشونی و چشماش افتاده بودن و جهت نگاهش رو از زین مخفی میکردن

اما سر انگشتای لیام خیلی ناگهانی روی مچ باندپیچی شده ی زین نشست و باعث شد زین کمی از جاش بپره

باند پیچی ناشیانه ای بود زین تنهایی و با کمک دست دیگه ش اون رو فقط دور مچش محکم کرده بود

خواست دستش رو بکشه اما مگه این پسر رو به روش که تا لحظاتی قبل فرقی با مرده نداشت چیکار میتونست با زین بکنه

لیام به ارومی باند دور دست زین رو باز کرد و زین مخالفتی نکرد

کجکاوی توی جونش بود

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now