Alekto(End)

7.9K 1K 600
                                    




هری روی شونه ی زین زد و اونو از دنیای خودش بیرون کشید

ه- نایل هنوزم نیومده...دارم نگرانش میشم.

ز-میاد آروم باش امکان نداره امشب رو از دست بده میدونی

هری با انگشت هاش لبش رو لمس کرد

ه- از اول امشب با لیام رو کنارت ندیدم. لویی هم میگفت با هم وارد سالن نشدید. چیزی شده؟

زین نگاهش رو روی صورت هری چرخ داد

ز-لیام اومده؟

ه- نمیدونستی ؟

زین سری به علامت منفی تکون داد و اخمش شدت گرفت

هری سری برای لویی که از پیست رقص صداش می‌کرد و میخواست که بهش ملحق بشه تکون داد و نیمخیز شد

ه-نمیدونم الان کجاست اما اومده تمام مدت که کشیش متن رو میخوند هم حتی اینجا بود. مطمئنی چیزی نشده؟

ز-حل میشه.

هری ازش فاصله گرفت و سمت مردی که حالا همسرش محسوب می‌شد رفت.

زین ته مونده گیلاس شرابش رو توی دهنش خالی کرد و از جاش بلند شد

تحمل حجم از سر و صدا حالا که لیام رو نداشت کنارش خیلی سخت ترهم بود.

خودش رو به گوشه سالن کشوند و به دیوار تکیه داد

گوشی شو بیرون آورد...هیچ زنگ یا پیامی نداشت.

شماره نایل رو گرفت

اما جواب نداد...همه چیز راجع به اونشب داشت اذیتش می‌کرد.

سرش رو که بالا آورد درست توی قطر خودش پسری رو دید که کنار میز خوراکی ها ایستاده و بهش نگاه میکنه

تبادل نگاهشون توی دلش رو خالی کرد...نمیتونست تشخیص بده نگاه لیام ناراحته یا عصبانی یا هر حس دیگه ای

بی اراده سمتش قدم برداشت اما لیام از جلوی دیدش محو شد و توی جمعیت رفت.

هنوز آماده ی حرف زدن نبود

لیام جایی که خیلی تو دسترس برای دیده شدن نبود ایستاد

زین کاملا توی دیدش بود و این موقعیت رو بهش میداد که زیر نظرش بگیره

به این فکر می‌کرد که زندگی گاها میتونه پر از سوپرایز باشه براش

همیشه اینطور بود

اما حالا که اون پسر جذاب مو مشکی توی زندگیش بود حتی ثانیه ای بعد هم قابل پیش‌بینی نبود

انگار هیچوقت سوپرایز های زین تموم نمیشد

بحثش با خودش سر این بود که میتونه روی نخ زندگی با زین بند بازی کنه

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now