Xéro(i KonW)

8.1K 1K 1K
                                    




ماشین رو جلوی در پارکینگ خونه ش پارک کرد و پیاده شد . کیف ورزشی رو روی شونه ش انداخت و به سمت در ورودی خونه رفت وارد لابی شد و به نگهبان سلامی داد

اندام اشنایی جلوش ایستاد لیام کمی با تعجب نگاش کرد

-سلام مرد

لیام دست دراز شده ش رو فشرد

ل-هی الکس . اینجا چیکار میکنی ؟

ال-منتظرت بودم . خواستم ببینمت . اگر مشکلی نداشته باشه ؟!

مشکلاتی وجود داشت اما لیام قطعا نمیتونست بازگو کنه پس فقط لبخندی زد و با دست به اسانسور اشاره کرد

ال-از رز شنیدم که داشتن با آستین حرف میزدن و خب ...یکم نگرانت بودن . خب منم طبیعتا نگران شدم و گفتم سری بهت بزنم .

لیام میتونست بعدا با آستین و رز یه صحبت دوستانه داشته باشه قطعا !

ل-البته خیلی لطف کردی مرد . مشکلی نیست

و در خونه رو باز کرد و اول الکس و بعد خودش وارد شد

کیف رو روی مبل گذاشت و به آشپزخونه رفت تا دو تا قهوه بیاره . کمی دلهره داشت انگار که کار اشتباهی کرده باشه و منتظر باشه مادرش از سر کار بیاد و مچش رو بگیره

اما محض فاک اون هیچ کار اشتباهی نمیکرد.

ل-اون دوتا فقط خیلی گنده ش میکنن . البته بیشتر آستین . من میترسم رز همین روزا به خاطر من ترکش کنه

الکس ملایم خندید

ال-همچی اتفاقی نمیوفته . اون دختر عاشقشه

لیام سری تکون داد و پاها شو از روی هم رد کرد

الکس دستی به ته ریش بورش کشید و نفس عمیقی کشید که عضلات سینه ش کمی تکون خوردن

ورزیده بود و زیبا اما تاثیری روی لیام نداشت و خودش هم فهمیده بود قطعا از اخرین دیداری که با لیام داشتن

ال-خب ما خیلی نتونستیم همو ببینیم بعد از اون ...اون برک اپ اگر بشه بهش گفت . برای همین من شک داشتم که به اینجا بیام

لیام توی ذهنش جوابش رو داد

"خیلی عاقلانه تر بود اگر نمیومدی "

ل-البته که نه میتونی هر موقع خواستی بیای ...بالاخره ما دوستیم

ال-که البته خیلی خوشحال کننده نیست

ل-چی

ال-اینکه دوستیم !

لیام صداشو صاف کرد و فنجون خالی قهوه رو روی میز گذاشت .

زنگ در به صدا دراومد و لیام با معذرت خواهی بلند شد و در رو باز کرد و با دیدن زین پشت در سرش رو به چارچوب در تکیه داد و لحظه ای چشماشو بست

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now