با فریاد بلندی که شنید راهرو رو طی کرد و وارد اتاق مهمان شد
اتاقی که امشب لیام مهمانش بود . چراغ اتاق رو زد و اسم لیام رو زمزمه کرد اما سریع متوجه شد لیام هنوز خوابه
اما اون یه خواب معمولی نبود و تن لیام پوشیده از عرق بود و گاهی فریاد میکشید و گاهی توی خواب حرف میزد
آستین دستپاچه و مات تو ورودی اتاق ایستاده بود و فقط به لیام نگاه میکرد
میتونست یه کابوس نرمال باشه اما چیز های دیگه ای بودن که نمیذاشتن این اتفاق نرمال جلوه کنه . لیامی که صبح ازش خواست دنبالش بره و از اونموقع که به خونه آستین رسیده کلمه ای حرف نزده . اون لیام قبلی نیست نه رفتاری و نه جسمی و آستین بعد از سالها دوستش بودن به خوبی متوجه این شده بود
لیام هر جا که بود و هر چی که به سرش اومده نمیتونست چیز خوبی باشه
نهایتا جلو رفت و به ارومی سر شونه ش رو تکون داد اما چیزی که نصیبش شد مچ لیام بود که دور دستش پیچید و اونو به شدت به زمین پرتاب کرد
آ-هـــــــی لیام این منم چته
آستین همونطور که روی زمین خم شده بود و دستش رو مالش میداد به لیامی گفت که پشت هاله ای از مه اطرافش رو میدید و کم کم از دخمه ی تاریک اون عمارت به اتاق خونه ی آستین پا میذاشت
وقتی که متوجه وضعیت پیش اومده شد جلو رفت و کنار آستین نشست
ل-متاسفم ...فقط شاید نباید وقتی من خوابم بهم نزدیک شی
آ-تو داشتی داد و فریاد میکردی پسر
ل-میدونم میدونم
دستی توی موهای یه تیکه خیسش کشید
آ-اون چی بود ؟ یه کابوس ؟
لیام زیر لب لعنتی فرستاد و بعد فقط برای تایید سرش رو تکون داد
آستین پرسیدن بیشتر رو گذاشت برای بعدا
آ-خیلی خب ...بیا یه تی شرت بهت بدم این یکی خیسه خیس ِ
و خیلی زود به اتاقش خودش رفت و با تی شرت یقه گرد سفیدی برگشت
لیام تی شرت رو گرفت و فقط به آستین نگاه کرد آستین لبخندی زد
البته که به خوبی میدونست نباید اطراف لیام باشه وقتی که میخواد لباسش رو عوض کنه . از فوبیای شدید لیام خبر داشت
آ-میرم خب ...فقط میخوام بدونم این چند ماه کجا بودی لی
ل-من فردا از این خونه ی لعنتیت میرم خب ؟ً
دادی که لیام زد آستین رو از جا پروند
در طول این سالها خیلی کم داد زدن لیام رو شنیده بود و خیلی کمتر عصبی شدنش رو .
ESTÁS LEYENDO
ALEKTO [ziam]
Fanfic❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish...