جلوی در ایستاد نفس عمیقی کشید موهاشو به عقب فرستاد . دستش فاصله ی زیادی نداشت با لمس زنگ در اما مغزش فرمان نمیداد
از چیزی که باید باهاش مواجه بشه میترسید . از کاری که نبودنش با پسر حساسش کرده .
به چوب بلوط در خیره شده بود که در باز شد و لویی همونطور که بسته ای دستش بود و ونس هاش نگاه میکرد از در بیرون اومد اما سینه به سینه ی هری خورد
سرش رو سریع بالا اورد و گفت
ل-اوه متاسفم...
اما جمله ش توی کامش خشکید
دهنش کمی باز ومونده بود و روی صورت آشنای هری نگاهشو حرکت داد تا به جنگل های سبزش رسید
بسته از دستش روی زمین افتاد
هری که لب هاش از بغض میلرزید لب زد
ه-لو
چهره ی لویی تکیده بود و زیر چشماش سیاه و گود . موهاش از چیزی که معمولا هری به یاد داشت بلندتر بود و نامرتب تر .
لوی دستشو بالا اورد و انگشتاشو جلوی صورت هری نگه داشت
ل-هزا...این تویی ؟
اما قبل از لمس انگشتاش دستشو پایین اورد
ه-لویی...عزیزم این منم . من اینجام
لویی کم کم شروع به لرزیدن میکرد
ل-نه نه من باید توهم زده باشم این باید اثره ... تو مردی ...تو نمیتونی اینجا باشی هری من مرده
هری نمیتونست جلوی اشکاشو بگیره
شونه ی لویی رو گرفت و کمی سرش رو پایین اورد تا صورتش مقابل صورت لویی قرار بگیره
ه-عشق من ...اروم باش . این توهم نیست من نمردم . من اینجام همه چی درست میشه
اما لویی شونه شو ازاد کرد و قدمی به عقب برگشت
ل-چطور اینقدر واقعی ای ؟ نمیتونی یعنی نباید ...
قبل از اینکه دستای هری دوباره لمسش کنه داخل خونه رفت و در رو کوبید
هری به هق هق افتاده بود و سرش رو روی چارچوب در تکیه داد
لویی نابود شده بود چیزی از گربه ی چشم آبی هری باقی نمونده بود
با صدای بلند گریه میکرد و اسم لویی رو لب میزد
چیزی نگذشت که که در دوباره باز شد و هری از جاش پرید لویی با صورت خیس اونجا ایستاده بود
ه-جانم
هری منتظر نگاهش کرد و این لویی بود که مچ هری رو گرفت و اونو به داخل خونه کشید
هری رو داخل خونه هل میداد تا جایی وسط خونه متوقف شد
ل-این خودتی نه ؟ اومدی که بمونی ؟ تو زنده ای ؟
YOU ARE READING
ALEKTO [ziam]
Fanfiction❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish...