"تهیونگ"
"پنج سال پیش"
بعد از تقریبا نیم ساعت التماس، مربی تونست بهش اعتماد کنه و اجازه بده که توی بازی مهم و سرنوشت ساز فردا شب هم کاپیتان باشه و بازی رو هدایت کنه.
استرس داشتم.مثل بچه ای شده بودم که گلدون محبوب مامانش رو شکسته و منتظر مجازاتشه. هنوزم معتقد بودم جونگمین نباید به وویونگ اعتماد می کرد. هرچند اون خیلی خوشحال و سرحال بود. مست و ذوق زده پول خرج می کرد. می خندید و منو از این کلاب به اون کلاب می کشوند. لبخندش اونم بعد از دیدن اشکاش به هر چیزی می ارزید.
پس سکوت کردم. نباید اجازه می دادم نگرانی و اضطراب مسخرم به حال خوبش آسیب بزنه.
هدفون جدیدش رو روی سرم قرار داد. دوباره هم همون آهنگ های خشن. اون عاشق سبک راک بود. قبل از بسکتبالیست شدن دوست داشت درامر یک بند راک بشه! ولی خب خانوادش اجازه ندادن. احمقانه بود که از مادر و پدر وکیل و تحصیل کرده ای مثل اونها، یک درامر بی سر و پا وارد جامعه بشه...
هدفون رو از روی گوشم برداشتم:
-تو که میدونی من از این آهنگا خوشم نمیاد!
پوزخند زد و روی نیمکت پارک،کنارم نشست.
-ببخشید! آهنگ آروم و لوس ندارم.
دهن کجی ای بهش کردم و با موبایلم مشغول شدم.
-مشکلت چیه؟
با تعجب سر بلند کردم.
-من؟مشکلی ندارم!
دستش رو دور گردنم انداخت.
-خوشحال نیستی که من دوباره کاپیتان شدم؟
اون لحظه از خودم پرسیدم"دوست خوب توی این موقعیت چی میگه؟"
شاید با خنده بگه: همیشه کاپیتانی دیگه! برای خوشحالی کردن منتظر پیروزیتم.
ولی من به چشمای خندونش خیره شدم و زمزمه کردم:
-اگر بفهمن چی میشه؟
لبخندش محو شد و اخم کمرنگی روی صورتش نقش بست.
-تهیونگ! بس کن. یک بار خوش بین باش.
کلافه دستم رو توی موهام کشیدم.
-من بدبین نیستم؛ واقع بینم. اگر بفهمن اون وقت...
مثل همیشه زود از کوره در رفت.
-اگه میخوای اینطوری حرف بزنی بهتره خفه شی! داری حال خوبم رو به گا میدی.
اخم کردم و دوباره با موبایلم مشغول شدم.انگار که از سکوتم عصبی تر شده بود. انتظار داشت من هم برگردم و فحشش بدم؟
-همیشه احمق و بی عرضه ای تهیونگ! اگر هم فکری به حال خودت نکنی همینجوری میمونی.
نگاهمو به چشمایی که از غرور پر شده بود دادم. از جا بلند شدم و بی حرف حرکت کردم. حتی مقصد رو هم نمی دونستم فقط الان نیاز داشتم از اسطوره ای که که دیگه برام اسطوره نبود دور بشم.
YOU ARE READING
BARCODE [VKOOK/YOONMIN]
Fanfiction๛ ғᴀɴ ғɪᴄ 「 Bᴀʀᴄᴏᴅᴇ 」 • بارکد ~ Complete • کاپلی° ویکوک - یونمین • ژانر : عاشقانه | روزمره | نقد اجتماعی | انگست ❥•↿#Sevil 💜 #بارکد -•ᴛᴇᴀѕᴇʀ~ یک نفر پشت میله های زندان/ پدری که مرده بود. یک نفر زیر دود و سیگار / خواهری که رفته بود. مرگ هم به سراغ...