part 37

2.5K 504 150
                                    



"تهیونگ"


با صدای موبایلم از خواب بیدار شدم.


-الو؟


ساموئل بود.


-رییس گفت بهت بگم هفته ی آخر هم کارت رو خوب انجام بدی!


فحشی زیر لب دادم .فقط میخواست حرصم بده! بی حوصله زمزمه کردم:


-کارت تموم شد؟


ساموئل ادامه داد:


-چهارده روز گذشته! فکر کنم چند روز دیگه سر و کله ی جانگ کوک پیدا بشه!


گوشم تیز شد.


-رییس گفت که به احتمال زیاد یک معامله ی دیگه باهاش میکنه. یک معامله ی خیلی خوب!


و بعد صدای قهقهش توی تلفن پیچید. با تعجب گفتم:


-یعنی چی؟ من که دارم اینجا براتون کار میکنم.


خندش رو قطع کرد و گفت:


-رییس فقط برای یک سرنگ باهات قرارشو گذاشت.


با حرص داد زدم:


-لعنتی من هنوز هفت روز دیگه اینجام! اون که نمیتونه تا اونموقع...


ساموئل بی حوصله وسط حرفم پرید.


-رییس میخواد باهات حرف بزنه.


بعد از چند ثانیه صدای اون مرد عوضی رو شنیدم.


-چی میگی؟


سعی کردم عصبانیت خودم رو کنترل کنم.ادامه داد:


-اگر میخوای بهش سرنگ رو بدم باید یه معامله ی دیگه کنی.


نالیدم:


-چجوری؟ چه معامله ای؟


-وقتی اومدی اینجا بهت میگم.


قبل اینکه قطع کنه داد زدم:


-من هنوز یک هفته دیگه اینجام ! اون تا یک هفته دیگه دووم نمیاره.


یاد روزهایی افتادم که بهش مواد نرسیده بود.دستم رو به موهام کشیدم.


-بعدش میام و هر کاری گفتی برات انجام میدم.


خنده ی کوتاهی کرد و جواب داد:


-بیخیال یک هفته! فردا بیا اینجا...قراره شما دوتا سرگرم کننده بشین!


با تعجب باشه ای گفتم و گوشی رو قطع کردم.


به در و دیوار سیاه و نم زده ی مهمون خونه ی مسخره نگاه کردم.بالاخره از اینجا خلاص شدم.


سریع پالتومو پوشیدم و به دنبال بلیط قطار یا اتوبوسی که من رو به اون شهر لعنتی برسونه دویدم.


*****


ساعت هفت شب جلوی در خونه شوگا بودم. مطمئن نبودم بعد از دیدن من چه واکنشی نشون میدن. منتظر دیدن واکنش جانگ کوک بودم!

BARCODE [VKOOK/YOONMIN]Where stories live. Discover now