-میرم نوشیدنی بیارم. چی میخورید شماها؟
اندی به نایل که از جاش بلند میشد زیر چشمی نگاه کرد
اندی-یه جین واسه میا میاری نای؟
نایل و چشمکی زد و میا که روی پای اندی نشسته بود با لبخند تشکر کرد
نایل قدمی برداشت دور بشه اما لیام مخاطب قرارش داد
ل-برای منم ویسکی
هر دو نفر که نزدیک لیام روی کاناپه ی کرم رنگ نشسته بودن و نایل به طرف لیام برگشتن
ل-چیه؟!
نایل نگاهی به اندی کرد و بعد شونه ای بالا انداخت به سمت بخش دیگه ی خونه که مهمونی شبانه رو میزبانی میکرد رفت
میا نگاهی به لیام کرد و وقتی دید لیام حواسش جای دیگه ست کنار گوش اندی شروع به حرف زدن کرد
م – لیام که هیچوقت تو پارتی نوشیدنی سنگین نمیخوره. چیزی شده
اندی – منم مثل تو خبر ندارم. ولی کلا یکم تو خودشه
م – از نایل بپرس شاید اون بدونه. نذارید حالش بد بمونه شما دوستای اونید.
و بوسه ای زیر گوش اندی زد
نایل از بین جمعیت رد میشد و دو تا لیوان دستش رو بالا گرفته بود به جمع اونا رسید و کنار لیام نشست
میا با تشکری لیوان خودش رو گرفت و نایل لیوان لیام رو به دستش داد
لیام به تکون سر اکتفا کرد
نا- اوضاع خوبه؟
ل-بد نیست
نایل حس میکرد میدونه این گرفتگی لیام از کجا نشات میگیره پس هوشمندانه بحث رو پیش کشید
نا-بین تو و زین؟ دو روزه میبینم دیگه نمی رسونیش شرکت
لیام اخمی کرد و بیشتر توی مبل فرو رفت
پلیور قرمز رنگ باعث میشد احساس گرما ی زیادی کنه
ل-خودش نخواست دیگه
و شونه ای بالا انداخت
نایل نگاهی به اندی و میا کرد که سرگرم خودشون بودن
کمی به لیام نزدیک تر شد
نا- راجع به همون بحث اونروزه یا...
لیام نفس عمیقی کشید و سرش رو به طرفین تکون داد
هر وقت نمیخواست راجع به مسئله ای صحبت کنه اینکارو میکرد
ل-نه. من یه اشتباه کردم نایل. و نمیتونم پسش بگیرم پس حرف زدن راجع بهش بیهوده ست
ن- از کجا میدونی یه اشتباه بوده
YOU ARE READING
Versa /ziam/
Fanfictionتو سرتا پا رفتن بودی من در تردید آمدن تو تمام رفتی و من هیچ نیامدم بگذار خالی بماند وسعت میان ما بهم نمیرسد دنیایی که تو در آن میروی و من هیچ نمی آیم