thirty

4.7K 745 1.3K
                                    







سرش رو بالا اورد و به لیام که با دو به سمتش میومد نگاه کرد

هیچ بالا پوش گرمی نداشت و فقط با همون تی شرت تنش توی خیابون میدویید

زین با پشت دستش لب های مرطوبش رو پاک کرد و سعی کرد صاف بایسته

ل-حالت خوبه ؟

لیام خواست نزدیک بیاد اما حرکت دست زین مانعش شد و توی چند قدمیش ایستاد

اونا درست توی حاشیه ی اتوبان ایستاده بودن

صدای ماشین ها درست نمیذاشت صداشون به گوش هم برسه

ز-جرات نکن حتی جلو بیای لیام

و نفس عمیقی کشید تا بتونه بهتر حرف بزنه

ل-خیلی خب نمیام . بهتری الان ؟

ز-بهترم ؟ خفه شو پین . تظاهر کردنت هم دیگه جواب نمیده

قدمی بدون تعادل به عقب برداشت

از پشت لایه ای اشک که به خاطر عق زدناش هاش به وجود اومده بود به لیام نگاه میکرد

ل-بهم اجازه بده توضیح بدم . ماجرا به همین سادگی نیست

ز-توضیح بدی ها ؟! توی عوضی

کنترل خودش رو از دست داد و با تمام حرصی که تو وجودش بود به لیام هجوم برد

لیام رو به نرده های کنار اتوبان کوبید

دردی که توی کمر لیام ایجاد شد باعث شد ناله ی ارومی بکنه

زین یکی از دستاشو توی یقیه تی شرت لیام مشت کرد و داد کشید

ز-همه بازی کردن با من لعنتی ...تو هم اره لیام ؟

ل-زین...من بازی ...

مشت زین که بالا اومد و توی سینه ش کوبید مانع از ادامه ی جمله ش شد

ز-گفتی بهم میگی باهم باشیم ولی تو

صداش شکست و تن صداش پایین اومد

مشت های سنگینش همه جای بدن لیام فرود میومدن

ز-تو نامزد داری لیام ؟ اره ؟

لیام نتونست در برابر مشت های زین روی بدنش طاقت بیاره و روی زمین سر خورد

دستش رو بالا اورد تا از صورتش محافظت کنه در همون حالا داد زد

ل-لعنتی بذار باهات حرف بزنم فقط چند دقیقه ...زین خواهش میکنم

زین میدونست که لیام اگر بخواد به راحتی میتونه جواب مشت هاشو بده اما اون اینکارو نمیکرد

زین حقی هم براش قائل نبود

دست انداخت و چونه ی لیام رو به شدت بالا کشید و توی چشم هاش خیره شد

ز-میدونی تو چی هستی ؟ یه مرد هوس باز که فقط میخواستی قبل ازدواجت یه پسر رو دستمالی کنی و تجربه کنی . من خوب میدونم جنس تو رو لیام ...فقط حیف که بازیگر خوبی هستی .

Versa  /ziam/Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin