سلام به همگی!!!! رای و نظر فراموش نشهههه! ❤
فصل دهم – آقایِ به اندازه ی کافی بزرگ
از دید تهیونگ
با استرس جواب دادم:" مـ..ن... "
جونگ گوک حرفم قطع کرد:" براش وقت زیاد داریم." و آروم من رو از کمرم به سمت خودش کشید.
الکس لبخندش حفظ کرد و گفت:" اومم مسلما همینطوره..." بعد نگاهی به طول جاده انداخت:" ایرادی نداره منم باهاتون بیام؟ با تهیونگ هم اتاقیم و بهرحال مسیرمون یکیه."
آروم به جونگ گوک نگاه کردم که بنظر عمیقا توی فکر بود. پس گفتم:" معلومه که نه..."
چی می تونستم بگم؟ بگم" ازت متنفرم و یه لطفی بکن و خودت تنها برو؟"
اوف کاش می تونستم اون حرف بلند بگم اما من همچین پسری نبودم.
هر لحظه که می گذشت الکس خیلی آزار دهنده می شد و جونگ گوک هم چیزی نمی گفت. داشتم فکر می کردم" این کار خشک و خالی فایده ای نداره."
به کلبمون که رسیدیم جونگ گوک با لبخند گفت:" عزیزم فردا سر کلاس گیتار می بینمت."
بنظر می اومد برای رفتن عجله داره. جلوتر رفتم، بغلش کردم و اون بعد از بوسیدن گونه ام رفت. می تونستم نگاه الکس رو پشت گردنم حس کنم...
وقتی در باز کردیم و داخل شدیم، بکهیون و لوهان اونجا بودن و همونطور که سیب زمینی سرخ کرده می خوردن داشتن می خندیدن.
وقتی ظاهر خیس من دیدن، بکهیون با خنده گفت:" تعریف کن چه بلایی سرت اومده؟"
" سعی نکن مسخره ام کنی چون نمی تونی! من اولین و بهترین برنده بالا رفتن از آبشار کمپ امسالم. برنده شدم بدون اینکه حتی قصد برنده شدن داشته باشم."
و بعد تصمیم گرفتم که روی اعصاب الکس برم و گفتم:" یکم بهم سیب زمینی بده. شام نخوردم، بودن با جونگ گوک باعث میشه تا زمان فراموش کنم."
پاکت سیب زمینی های خودش رو بهم داد و صورتش مثل آدم های بی نظیر کرد و گفت:" خوبه. البته سورپرایز نشدم به عنوان کسی که با من هم خون باشه، اگه هر نتیجه دیگه ای می گرفتی باعث شرمساری بود."
برای چند لحظه بهش مثل K نگاه کردم و بعد برای عوض کردن لباس هام رفتم.
وقتی کارم تموم شد بکهیون و لوهان رفته بودن. اون لعنتی همیشه یه کاری برای پیچوندن داشت.
با خودم فکر کردم"بکهیون چطور میتونه من با الکس تنها بزاره؟" و سعی کردم که تظاهر کنم سرم با چمدونم گرمه که حرفی باهام نزنه اما کارساز نبود.
و الکس بالاخره شروع کرد:" خب نگفتی... چند وقته که شما دوتا با همین؟"
"آم، از همون ساعت اولیه کمپ... " بعد نگاهم رو بالا کشیدم:" در مورد شما دو تا شنیدم..."
YOU ARE READING
20 Ways To Die In Summer
Teen Fictionچند نکته رو قبل از خوندن بدونید. 1.این داستان برای کسانی که سابقه ی مشکلات روحی، افسردگی، اختلال خوردن و ... دارن اصلا مناسب نیست. 2. داستان سال ها قبل نوشته شده و از پروفایل واتپد دوستم با اسم دیگه ای یه مدت گذاشته شده الان فقط در حال ویرایش شدنه و...