17. 🐝

647 174 112
                                    

شرط رای برای آپ بعدی؟؟ 40 رای! از متوسط قسمت های قبل خیلی کمتر گفتمااا برسونید!

فصل هفدهم – اعتراف؟

از دید تهیونگ

بکهیون متوجه شرایط شد و کنار گوشم زمزمه کرد:" همه مون گفتیم که بهش کمک می کنیم. اگه لازمه کاری کنیم می تونی روی من حساب کنی."

می دونستم که منظورش نوعی دعواس پس سرم به علامت نه؛ تکون دادم و همگی به سمت بار رفتیم و یه سری بطری Beer سفارش دادیم.

جونگ گوک دستم یکم محکم تر گرفت و سعی کرد لبخند بزنه. همگی انتهای بار نشستیم و جونگده گفت:" می تونین سفارش بدین اما اگه می تونین منتظر بمونین بهتره چون به ییشینگ و تائو زنگ زدم تا با دوست دختر هاشون بیان..."

با اون جمله منجمد شدیم. یادم افتاد جونگده توی مهمونی باربیکیوی امروز ندیده بودم پس ظاهرا هنوز بی خبر بود... و قتی چانیول شروع به توضیح ماجرا کرد.

با رسیدن ماجرا به بخش هایی که من ازشون بی خبر بودم، هم سعی کردم بی اینکه نشون بدم کنجکاو بودم گوش بدم.

" ... ظاهرا وقتی کریس با تائو میرن تا بهش کمک کنه لباسش رو عوض کنه، متوجه میشه تائو بنظر زیادی گرفته میاد و سعی میکنه بهش نشون بده از نوشابه ای شدن لباسش عصبی نیست، آروم دستش رو چونه تائو می گیره تا مجبورش کنه بالا رو نگاه کنه اما تائو که ناگهان دیگه نتونسته بوده این راز یک ساله رو توی دلش مخفی کنه ناگهان همونجا بهش اعتراف کرده بود."

جونگ کوک سر تکون داد و ادامه داد:" کریس بعدش بیرون اومد و به میتا گفت بهتره برگردن خونه و اینکه اینجا موندن شون فقط شرایط رو برای همه سنگین میکنه. تائو خیلی اصرار کرد و گفت کسی که باید بره اونه... اما میتا ناگهان سرشون داد زد و گفت هیچکس هیچ جا نمیره تا سه تایی این مساله رو یکبار برای همیشه حل کنن. . . قرار بود امشب بعد از تموم شدن شیفت هاشون برن و تصمیم بگیرن..."

می خواستم برای تغییر جو چیزی بگم که صدای ییشینگ شنیدم:" منتظر ما بودید؟؟"

دستش دور شونه نینا حلقه کرده بود اما با رسیدن به ما براش صندلی بیرون کشید و کنار چانیول و بکهیون نشستن... و تصمیم گرفتیم اون بحث رو ادامه ندیم.

چشم هام روی جونگ گوک بود تا مطمئن بشم حواسش به ماست اما یه لحظه مشغول حرف زدن با نینا شدم که متوجه شدم الکس داره به سمت ما نگاه می کنه.

اونقدر حواسش به جونگ گوک بود که حتی نفهمید من دارم بهش نگاه می کنم. پسری که باهاش بود داشت حرف می زد اما بنظر نمی رسید که الکس بشنوه که داره چی میگه. به سمت جونگ گوک برگشتم، خوشبختانه بکهیون داشت باهاش در مورد فوتبال صحبت می کرد و سر جونگ گوک به سمت دیگه ای بود.

20 Ways To Die In SummerWhere stories live. Discover now