18. ⚽️

711 183 117
                                    

شرط رای: 45


فصل هجدهم – بازیچه

از دید تهیونگ

صبح پنجشنبه خوب بود.

بعد از صبحانه، جونگ گوک بهم زنگ زد و گفت که تمام روز سرش شلوغه و نمی تونه بیاد دنبال من تا در مورد اون مسئله حرف بزنیم اما گفت که اگه دوست داشته باشم شب میتونه ببرتم بیرون.

مشخصا جوابم مثبت بود. متنفرم بودم که فقط شنیدن صداش باعث شد تا ببخشمش و بخوام کنارش باشم و مهم نباشه که چه اتفاقی می افته... اما مسلما این رو بهش نگفتم. اون می تونست فقط تصور کنه منتظر توضیحاتشم هر چند که طبق حرف های چانیول تا الانش هم دستم برای همه رو شده بود.

قبل از نهار، با نینا به دیدن بناهای تاریخی رفتیم و نهار با ییشینگ و نینا گذروندیم خوشحال بودم که بحث هاشون رو کنار گذاشتن. البته تازه فهمیدم دلیلش این بوده ییشینگ تونسته اسم نینا رو تو آموزش رنجر های جدید جا بده.

تمرینات یکم سنگین بودن و بخاطر شون از کلبمون رفته بود و بقیه تابستون توی قسمت لیدرها می موند. هنوزم یکم بخاطر تنها گذاشتن ما ناراحت بود.

البته فاصلمون خیلی زیاد نبود، فقط 5 دقیقه میشد اما هنوزم چون قرار بود که کل تابستون با هم باشیم و حالا نمیشد اینطور بود یکم جو بین مون سنگین شده بود.

تا الان دو تا از چهار مورد که پدر موقع اجازه دادن برای اومدن به کمپ ممنوع کرده بود رو انجام داده بودیم.

اون سه تا عبارت بودن از:

1.تتو کردن 2.کشیدن هر آشغالی که بهمون دادن. 3.رنگ نکردن موهامون و داشتن هیچ نوع پرسینگی. 4. جدا شدن از همدیگه.

برای جدا کردن خودم از این نوع فکر ها شروع کردم:" ییشینگ، شنیدم که کمپ یه سری کلبه درختی داره که فقط به کمپرهای خاصی که انتخاب بشن داده میشه... "

در حالی که بشقاب نینا رو پر می کرد تایید کرد:" آره. اما یه کمپر خاص بودن احتیاج به تلاش زیادی داره... "

" میدونم. فقط می خواستم بدونم که چطور میشه کاری کنم نامجون من و بکهیون رو به عنوان یکی از در خواست دهنده ها توی ذهنتش داشته باشه؟ "

ییشینگ گفت که نامجون همیشه نامحسوس و گاهی هم کمی ترسناک حواسش به همه چیز هست و نباید خودم رو نگران کنم... و بعد هم مشغول حرف زدن راجع به مهمونی آخر کمپ برای نینا شد و گفت همه باید یه اسکورت داشته باشن... و مشغول گفتن خاطره ای شد که سال گذشته نامجون با آوردن کیم سوک جین، معلم آشپزی به عنوان اسکورتش همه رو شوکه کرد و آخر مراسم هم جلوش زانو زد و بهش در خواست ازدواج داد.

هر دو مون که بی خبر بودیم از این حرف ییشینگ کلی شوکه شدیم!! اما یشینگ گفت که سوک جین اون زمان در خواستش رو رد کرد و گفت که برای چنین حرف هایی هر دو زیادی مست ان.

20 Ways To Die In SummerDonde viven las historias. Descúbrelo ahora