For you [ H.S ]

رگ گـردن

ميگن هميشه يك اولين باري وجود داره .. براي همه چيز !!
اولين بار هاي زندگي من هميشه پر از تعجب و شوك بودن ، دور از انتظار و بدون حتي حدسي درباره اش ..
مثل الان كه قدم زدنم توي اين پاساژ بزرگ و مجلل هنوزم غيرقابل باور ترين چيزيه كه ميتونستم امروز باهاش روبرو بشم.
و خب از تمام اينا غيرقابل باور تر موافقت هري با اين موضوعه .. اينكه تنها و بدون حضور خودش يا بيل بلكه به همراه آرارا و سيرا بيرون اومدم .. بيرون عمارت .. بيرون محوطه اي كه ماه هاست گرفتارشم !

هرچند اين اونقدراهم عمل آزادانه اي نيست يعني نميشه گفت منو آرا و سيرا وقتي فقط چهار تن از سياهپوش هاي استايلز دنبال شخص مَن هستن و بدون وقفه دنبالم ميكنن .. هرجايي كه برم اونا هستن .. با هر قدمم ..
و اين توجه خيلي هارو جلب ميكنه ، پيش خودشون ميگن اين دختر مطمعنا بايد يه ادم معروف ، يه سلبريتي باشه ولي ما چرا قيافشو يادمون نمياد ؟؟...
درحالي كه من فقط و فقط يه گروگانم كه گرفتار مراقبت هاي بيش از حد گروگانگيرم شدم و جالبه بدونيد اين از روي ترس فرار من نيست ..!

:" هي بي چي فكر ميكني؟ "

سيرا ازم پرسيد و با دستش به بازوم ضربه كوچيكي وارد كرد
لبخند روي لبش اونو زيباتر ميكنه و ميتونم بگم اينجا ، بين اين جمعيت و اين شلوغي آدمها اون بيشتر حواسش به منه تا آرارايي كه محو اجناس مارك و برند هاي مختلف شده و نميشه از ويترين مغازه ها جداش كرد ..

:" نميدونم اين .. اين فقط عجيبه كه اينجا .. بعد اين مدت طولاني و .. ميدوني بين اين همه ادم .. "

ميگم ولي دليل اصليش شايد اجازه هري باشه ..
وقتي با پيشنهاد و اصرار آرارا براي بيرون بردن من موافقت كرد يادمه بالاي ده ها بار جمله ' تو مطمعني استايلز ؟ ' و يا ' اين كه شوخي نيست ؟ ' رو تكرار كردم ..!!!

:" ميدونم اين چجوري به نظر مياد ولي .."

:" اوه خداي من .. كالكشن جديد بربري.. فاااك مي "

و با صداي بلند آرارا از حرفش ايستاد و به همراه من به صورت هيجان زده ي آرا خيره شد ..

:" چخبرته دختر ؟ جوري رفتار ميكني انگار اولين بارته كالكشناي جديدو ميبيني "

سيرا با عصبانيت ميگه و آرا اگه الان يه ايموجي بود مطمعنا دوتا چشم قلبي با دهني باز ميشد ..

:" بيخيال سي .. بايد بريم و ببينيم .."

و بدون موافقت سيرا يا من به طرف مغازه وسيع مدنظرش دويد و من با تعجب و خنده ي ريزي فقط بهش خيره موندم